ابوبکرسآنچه را از بیت المال به عنوان حقوق گرفته به بیت المال پس میدهد:
چون دید مشرف به موت است از اینکه از بیت المال مسلمین حقوقی گرفته راضی نبود و گفت: «هرچه از بیت المال مسلمانان گرفتهام پس بدهید، زیرا من شایسته آن نبودم، زمین در فلان جا دارم در قبال حقوقی که گرفتهام به بیت المال واگذار کنید».
عمرسدر اجرای امر ابوبکرسآن زمین را فروخت و قیمت آن را به بیت المال مسلمین مسترد داشت و همیشه میگفت: «خداوند ابوبکر را رحمت کناد! نخواست برای کسی نسبت به خود جای ایراد و چون و چرا بگذارد!»
به روایت دیگری هنگامی که خانواده ابوبکر تصمیم او را در مورد فروش زمین و پس دادن قیمت آن به بیت المال به عمر ابلاغ کردند، عمر این عبارت را به خانواده خلیفه متوفی گفته و به دنبال آن اضافه کرده است: «اداره امور پس از او به دست من است، من این زمین را به شما پس دادم».
روایت سومی مشعر است بر اینکه ابوبکر وفات کرد، در حالی که حتی یک درهم و دینار از خود باقی نگذاشت، آنچه که از خود بر جای گذاشت غلامی بود که بچههایش را برمیداشت و شتر یا گاوی که جالیزش را آب میداد و یک روپوش مخملی که پنج درهم ارزش داشت و دستور داد پس از مرگش آن را به نزد عمر ببرند. چون آن را به نزد عمر آوردند، عمرسبه گریه افتاد و گفت: «حقیقتاً ابوبکر با نحوه زندگی خود جانشینان خود را به زحمت انداخته و پیروی از خود را سخت دشوار کرده است!».
ما نمیتوانیم به درستی این روایت وثوق و اعتماد داشته باشیم هرچند شواهد دال بر اینست که ابوبکر چیز زیادی از خود باقی نگذاشته است. وصیت کرد که خمس مالش را نگه دارند و گفت: «من همان قدر از مالم برمیدارم که خداوند از غنایم مسلمانان برداشته»، یا گفت: «من برای خانوادهام به همان اندازه که خداوند از غنایم برمیداشت از مال خود برمیگیرم».
شاید بعضیها میخواستند ابوبکر بیشتر از خمس مالش را وصیت کند که در جوابشان گفت: «اگر خمس مالم را وصیت کنم دوستتر دارم از ربع آن و اگر ربع مالم را وصیت کنم دوستتر دارم از ثلث آن و کسی که به ثلث مال وصیت میکند لابد چیزی از خود باقی نگذاشته است». اگر ابوبکر ماترکی نداشت و آنچه از عایشهلروایت شده صحیح باشد که گفته است: «ابوبکر درهم و دیناری که ضرب سکه خورده باشد از خود باقی نگذاشت». به خمس مالش یا کمتر وصیت نمیکرد، کسی وصیت میکند که ماترکی داشته باشد ولو کم باشد.