عامل وطنی از موجبات اضطراب:
تنها ادعای نبوت این مدعیان و تصدیق مردم عنصر اصلی توفیق آنان نبود. دیدید که اسود بر عوامل دیگری هم تکیه کرده بود که در رأس همه اینها دلگیری اهل یمن از اهل فارس و حجاز بود. در واقعه مسیلمه و طلیحه نیز مواردی خواهید دید که قول ما را کاملاً تأیید میکند.
اگر اسلام در دل و جان این مردم استقرار مییافت و در نفوس مردم عقیده و ایمان ایجاد میکرد، کار هیچکدام از این مدعیان نبوت بالا نمیگرفت. زیرا عقیده ریشهدار و قویم قدرتی است که هیچ عاملی نمیتواند بر آن چیره شود. ولی اهل این نواحی اگرچه اسلام را پذیرفته بودند ایمان واقعی حاصل نکرده بودند، وقتی هم که موجبات خلع اسلامیت آنان به اسم ملیت و غیره فراهم شد چون ایمان قوی نداشتند و هیچ چیز آنان را از این کار باز نداشت، در نتیجه به دنبال اسود و دیگر مدعیان نبوت راه افتادند.
آنچه که نظر ما را در این مورد تأیید میکند ثبات اهل مکه و طائف بر دین اسلام است. درست است که اسلام پیش از همه در میان اهل یمن ظاهر شد و از روزی که بازان حاکم ایرانی آن سرزمین به دین اسلام گروید حکومت اسلامی نیز در آن مستقر شد و این وضع قبل از اینکه مردم طائف و مکه به حاکمیت اسلام مطمئن شوند تحقق یافت. لیکن قیام رسول خدا در مکه در طی سالهای اولیه دعوت رسول که بیش از ده سال بود و ارتباط آن حضرت با طائف و اهل آن، چنان اثری در دل و جان اهل مکه و ثقیف بر جای گذاشته بود که هیچگاه اسلامآوردن بازان و ایرانیان دور و بر او در یمن در روحیه آنان چنان اثر نکرده بود. تعالیم رسول خدا در مکه و طائف اثر جاویدان داشت، و این تعالیم با وجود عصیانهایی که در مکه و طائف بر اسلام شد از تعالیم معاذ بن جبل در یمن با اینکه از حمایت بازان برخوردار بود مؤثرتر و نافذتر بود.