اظهار نبوت طلیحه بن خویلد اسدی:
طلیحه بعد از مرگ رسول جاظهار نبوت نکرد، بلکه همانند اسود و مسیلمه در اواخر حیات محمد جادعای نبوت کرد. او اعراب را به عبادت بتها دعوت نمیکرد، همانگونه که دیگران نیز مردم را به عبادت اصنام بازنمیگرداندند. زیرا محمد جبر بتپرستی چنان غلبه کرد و دعوت به توحید را چنان در تمام نواحی شبه جزیره گسترش داد و این دعوت به توحید به طوری در دل و جان مردم ریشه دوانیده بود که تفکر در باره بتپرستی را نوعی هذیان میدانستند که هر انسانی از آن شرم داشت.
فقط این پیغمبران دروغین خیال میکردند که به آنان مانند محمد جوحی میشود و فرشتهای از آسمان بر آنان نازل میشود، همانگونه که بر محمد جنازل میشد. بعضی از آنان کوشیدند که به قرآن نظیرهگویی نمایند، به خیال اینکه به آنان نیز وحی میشود، بعضی روایات نمونههایی از این نظیرهگوییها را حفظ نموده که در صحت انتساب آنها تردید هست. این روایات بسیار سخیفاند تا جایی که انسان مشکل است تصور بکند چگونه شخص متنبی به خود اجازه داده که این عبارات سخیف را به نام خود در بین مردم منتشر سازد و چگونه مردم به او روی آورده و یا از او پیروی نمودهاند در حالی که مدعی نبوت این هذیانات را وحی میپندارد و مدعی است که کلام الهی است.