موقعیت سایر اعراب:
به این ترتیب قبایل بین مکه و مدینه و طائف، بر اسلام خود باقی ماندند. قبایل مزینه و غفار و جهینه و بلی و اشجع و اسلم و خزاعه نیز بر اسلام ثبات کردند، ولی کار سایر اعراب مشوش بود. آنها که در این اواخر اسلام آورده بودند و کسانی که تعالیم اسلام روح و جان آنان را سیراب نکرده بود، مرتد شدند و عقاید دیگران نیز متزلزل شد. بهترین افراد آنان بر دین اسلام باقی ماندند، لیکن این عده هم بر حکومت و فرمانروایی مهاجر و انصار راضی نبودند. آنان دادن زکات را مانند جزیهای که مدینه بر آنان تحمیل کرده بود تلقی میکردند و چون عادت به قبول فرمان هیچ سلطانی نکرده بودند، از پرداخت آن خودداری کردند و اگر روزی هم آن را پرداختند به خاطر رسولی بود که خداوند به او وحی میفرستاد و او را از میان بندگان خود برگزیده بود، حال که او را به نزد خود بازگشت داده و دیگران حکومت را به دست گرفتهاند و اهل مدینه عموماً آنان را مانند محمد بر دیگران تفضیل نمینهند حق مطالبه آن را ندارند.
قبایلی که از پرداخت زکات خودداری کردند قبایل نزدیک به مدینه بودند: از عبس و ذبیان و کسانی که به این قبایل پیوسته بودند از قبیل بنی کنانه و غطفان و فزاره. اما قبایلی که از مدینه دور بودند در بازگشت از اسلام بیشتر الحاح میورزیدند و اکثر آنها تابعیت کسانی را گرفته بودند که ادعای نبوت میکردند مانند طلیحه در بنی اسد و سجاح در بنی تمیم و مسیلمه در یمامه و ذی التاج لقیط بن مالک در عمان. تا جائی که طایفه بزرگی از اهل یمن اتباع اسود عنسی را تقبل کرده و تا کشتهشدنش از او پیروی کردند و بعد از آن نیز شروع به جنگ و فتنهانگیزی و شکستن پیمان نمودند تا انتهای جنگهای رده.