نامه خالد بن ولید به عیاض:
عیاض چارهای نداشت جز اینکه این رأی ولید را قبول کند، چه یک سال تمام بود که بر دشمنانش پیروز نمیشد. لذا نامهای همراه رسولی به نزد خالد فرستاد که در صبح روز فراغت از فتح عین التمر به نزد او رسید. چون خالد نامه را باز کرد و بر مضمون آن واقف گشت به تهلیل و تسبیح زبان گشود و شادمان شد. رسول را فوراً به نزد عیاض برگرداند، در حالی که نامهای از طرف خالد به همراه داشت که در آن نامه آمده بود: قصد تو را دارم. کمی درنگ کن قافله اشترانی در دستههای پیاپی به سوی تو میآیند که شیران شمشیرزن بر آنها سوارند. چالاکی خالد در کمک به عیاض و این رجزخوانیها و انبساط خاطرش گواه بر این است که دلتنگی او در سال زنان و دوری او از میدانهای جنگ نزدیک بوده او را از پای درآورد و نیز گواه بر این است که فتح انبار و عین التمر و جنگهای آن دو نتوانسته عطش ستیزهجویی او را فرونشاند و این دو میدان نبرد برای تمرین به کارگرفتن نبوغ نظامی جبار او کافی نبوده.