دوستداری حقیقت و رحمت یکجا در قلب ابوبکرسجاری گرفته بود:
بسیاری از مؤمنان دارای عقیدهای بودند که در آن خصوص مجادله و مناقشهای نداشتند، عدهای نیز در مورد عقیدهشان تعصب شدیدی داشتند، به حدی که قابل انعطاف نبود، حتی عدهای نیز چنان در عقاید خود متعصب و افراطی بودند که حاضر نبودند روی مخالفان عقیدتی خود را نیز ببینند، اینان تصور میکردند که ایمان به حق، لازمۀ تعصب و شدت و غلظت و پافشاری در عقیدت است، اما ابوبکر با وجود عظمت ایمانش و با همۀ اعتقادی که به آن داشت و سستی و تردید در آن راه نمییافت از تعصب و غلظت به دور و به نرمی متمایل بود، در هنگام قدرت بخشاینده و مهربان بود و پس از اینکه به نیروی ایمان خود بر مخالفین پیروز میشد، به آنان نیکی و احسان مینمود.
بدین ترتیب در قلب صدیق دو صفت جلیل انسانی، حقیقتپرستی و مهربانی جمع شده بود. در راه حق همه چیز را خوار میشمرد، حتی حیات را و هنگامی که حق را غالب میدید، جنبۀ مهر و عطوفت بر دل و جانش غلبه میکرد و چنان تحت تأثیر قرار میگرفت که اشک از چشمانش سرازیر میشد.