عوامل پیروزی از نقطه نظر افکار ابوبکر س:
این ابوبکر شخصاً به پیروزی اطمینان کامل داشت. خدا به رسول خود وعده داده بود که دین حق را پیروز میسازد و وعده خدا درست است. خداوند مسلمانان را در جنگهای رده نصرت داد و اینک سپاهیان اسلام در عراقاند و هرجا که میروند پیروزی به همراهشان است، پیروزی برای آنان غنایم به بار میآورد و این غنایم توجه و اقبال عرب را به جنگ شدیدتر ساخت. دیدی که مسلمانان در عراق چه اندازه غنایم به دست آوردند.
از این غنایم فقط یک پنجم برای خلیفه فرستاده میشد، چهارپنجم آن بین سپاهیان در میدان جنگ تقسیم میشد. خانواده سپاهیان وارد در جنگ در همه قبایل از غنایم مردانشان سهمی داشتند که این امر کسانی را که به جنگ نرفته بودند تهییج میکرد که به جنگ بروند تا برای خود و خانوادهشان نظیر آن غنایم را کسب کنند. این حب شهادت را اسلام در دلهای آنان کاشته بود. از این رو ابوبکرسمطمئن بود که اگر قبایل را به جنگ فرا خواند با اشتیاق کامل بدان روی میآورند و در فداکاری و قربانیدادن بخل نمیورزند، بلکه با شتاب و اشتیاق هرچه تمامتر به جهاد میروند و حب شهادت آنان را به سوی خود میکشد و غنایم پیروزی آنان را تهییج میکند. ابوبکر میدانست که اکثر اعراب عشق و علاقهای به شهادت دارند که با انگیزه کسب غنایم قابل مقایسه نیست. آیا فریادهای قهرمانانی را که در جنگ یمامه خود را به نائره جنگ میانداختند فراموش کردهای، هیچکدام از آنان شک نداشت که به ملاقات خدای خود خواهد رفت و با این دیدار به سعادت ابد خواهد رسید. شوق و اشتیاق به شهادت همان چیزی بود که خالد بن ولید به هرمز و دیگران نوشت و به آنان گفت: «قومی را به جنگ شما آوردهام که مرگ را دوست میدارند به همان اندازه که شما زندگی را دوست میدارید».
آنان به راه شهادت روی میآورند چون این راه راه بهشت است، زیرا خداوند تمام گناهان مجاهدش را میبخشاید. یکی از مجاهدین رفیقش را میدید که مرگ او را از صفوف کارزار درمیرباید و او این شهادت را نشانه رضایت خداوند از آن شهید تلقی میکرد و برای خودش نظیر این خشنودی الهی را آرزو میکرد. قومی که اینچنین حریص بر مرگ باشند طبیعی است حیاتی به آنان عطا میشود که در بلندترین نقطه عزت و سیادت باشد و خلیفه رسول خدا به پیروزیشان اطمینان حاصل میکند و آنان را به شام میفرستد تا آنجا را فتح کنند، همانگونه که برادرانشان عراق را فتح کردند. علاوه بر آن انگیزه غنایم و اشتیاقی که عرب نسبت به آن داشت امری نیست که کوچک شمرده شود. غنیمت دوستی از آغاز خلقت در فطرت عرب بادیهنشینی بوده و هیچگاه نیز این خصیصه از فطرتش زایل نخواهد شد. خالد بن ولیدسرا دیدی که پس از فتح الیس در عراق در میان سپاهیانش ایستاد و گفت: «اگر در عراق جز این ثروت سرشار و غنایم بیحساب که در بلاد عرب خواب و خیال شمرده میشود چیز دیگری نبود کافی بود ما را به این جنگها وادارند». قبایلی که از جنگ عقب مانده بودند انگشت ندامت به دندان میگزیدند که چرا در جنگهای عراق شرکت نکردند و از غنایم ارزشمند آن محروم شدند. کسانی که بر اسلام خود باقی بودند در سراسر شبه جزیره بسیار بودند.
این افراد وقتی که خلیفه آنان را به جهاد فرا خواند در قبول دعوت او تردید به خود راه ندادند و در جنگهای شام قهرمانان فاتحی شدند.