محمد جدستور داد که ابوبکر به جای او برای مردم نماز بگزارد:
چون مرض محمد جشدت گرفت دستور داد، ابوبکر به جای او نماز بگزارد. از عایشه روایت شده که گفته است: چون مرض حضرت شدت گرفت، بلال آمد و او را دعوت به نماز کرد. محمد جدستور داد که بروید ابوبکر را خبر کنید تا برای مردم نماز بگزارد. بلال در جواب گفت: [۳]یا رسول الله! ابوبکر مرد غمناک و محزونی است و هرگاه در جای شما قرار گیرد صدایش به گوش همه مردم نمیرسد، اگر اجازه فرمایی عمر این کار را انجام دهد. باز محمد جفرمود: بروید ابوبکر را خبر کنید به جای من نماز جماعت بگزارد. بلال میگوید: به حفصه گفتم، تو به شوهرت محمد جبگو که: ابوبکر از عهده این کار برنمیآید عمر را معین کن. حفصه به حضرت عرض میکند، محمد ججواب میدهد شما اصحاب یوسف هستید (یعنی زنان مصر که با یوسف÷معارضه مینمودند) بروید ابوبکر را خبر کنید تا برای مردم امامت کند. در این هنگام حفصه به عایشه میگوید: من هیچگاه از تو خیری ندیدهام، ابوبکر در اجرای امر حضرت برای مردم نماز گزارد [۴]، و روایت شده که روزی ابوبکر غایب بود چون بلال اذان بگفت از عمر تقاضا کرد که امامت جماعت را به عهده گیرد، عمر به جای ابوبکر نماز گزارد. آواز عمر بلند بود، هنگامی که تکبیر میگفت، رسول خدا در اطاق عایشه آواز شنید و گفت: پس ابوبکر کجاست که خدا و مسلمین از اینکه او امام نباشد ابا دارند.
بعضی از مسلمانان گمان بردند که همین کار محمد جکه ابوبکر را برای نماز در ایام مرض مأمور کرد در حقیقت به منزلۀ معرفی ابوبکر برای جانشینی پس از وفات او میباشد و نمازگزاردن برای مردم اولین نشانه جانشینی رسول خدا بوده است.
در اثناء مرض موت روزی محمد جبه مسجد رفت و خطاب به مسلمانان فرمود:
بندهای از بندگان خدا بین دنیا و آنچه در نزد خداست دومی را انتخاب کرد. ابوبکر دریافت که اشاره محمد جبدوست، بیتابانه از سرشوق گریه کرد و گفت: ما با فرزندان و جانهای خود در راه تو که راه حق است فداکاری و جانبازی میکنیم. محمد جامر کرد که همۀ درهای مسجد جز باب ابوبکر را ببندند، بعد در حالی که به ابوبکر اشاره میکرد، گفت: من کسی را نمیشناسم که از لحاظ دوستی و همصحبتی در نزد من از او برتر باشد و اگر من از میان بندگان خدا دوستی میگرفتم، هرآینه ابوبکر را برمیگزیدم، اما رابطه من با بندگان خدا صحبت و برادری و ایمان است تا اینکه خداوند ما را به نزد خود فرا خواند.
روزی که محمد جوفات یافت، برای نماز صبح به مسجد رفت، در حالی که بر علی بن ابی طالب و فضل بن عباس تکیه داده بود. در این حین ابوبکر برای مردم نماز میخواند، مردم به دیدن رسول الله جشاد شدند و راه را گشودند. محمد جاشاره فرمود که نمازشان را ادامه دهند. ابوبکر در حین نماز حس کرد که این شادی و سرور زایدالوصف جز به خاطر محمد جصورت نبندد، لذا از جای خود عقب کشید. محمد جاشاره کرد که در جای خود کماکان بماند، رسول خدا در سمت چپ ابوبکر نشست و نشسته نماز خواند.
حضرت رسول پس از این نماز به خانه عایشه بازگشت، اما بلافاصله تبش عودت کرد. رسول آب سرد خواست، دستش را در آب میگذاشت و بر روی مبارکش میکشید و بعد از زمان کمتر از ساعتی به عالم بقا شتافت، محمد این دنیا را ترک کرد در حالی که خداوند دین او را کامل و نعمت خود را بر مردم تمام ساخت. عرب بعد از وفات محمد جچه خواهد کرد؟ او پس از خود جانشینی معین ننموده و قواعد و قوانین مفصلی برای حکومت وضع نکرده است. باید همگان در راه پیریزی نظام این حکومت بکوشند و بدانند که هر مجتهدی نصیبی دارد و هر حرکتی را برکتی در پی است.
[۳] (آنچه در صحیح بخاری و دیگر مصادر معتبر حدیثی آمده است، این حضرت عایشهلبود که این قول را گفت نه بلال) «عَنْ عَائِشَةَ قَالَتْ: لَمَّا ثَقُلَ رَسُولُ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ جَاءَ بِلَالٌ يُوذِنُهُ بِالصَّلَاةِ فَقَالَ مُرُوا أَبَا بَكْرٍ أَنْ يُصَلِّيَ بِالنَّاسِ فَقُلْتُ يَا رَسُولَ اللَّهِ إِنَّ أَبَا بَكْرٍ رَجُلٌ أَسِيفٌ وَإِنَّهُ مَتَى مَا يَقُمْ مَقَامَكَ لَا يُسْمِعُ النَّاسَ فَلَوْ أَمَرْتَ عُمَرَ فَقَالَ مُرُوا أَبَا بَكْرٍ يُصَلِّي بِالنَّاسِ فَقُلْتُ لِحَفْصَةَ قُولِي لَهُ إِنَّ أَبَا بَكْرٍ رَجُلٌ أَسِيفٌ وَإِنَّهُ مَتَى يَقُمْ مَقَامَكَ لَا يُسْمِعُ النَّاسَ فَلَوْ أَمَرْتَ عُمَرَ قَالَ إِنَّكُنَّ لَأَنْتُنَّ صَوَاحِبُ يُوسُفَ مُرُوا أَبَا بَكْرٍ أَنْ يُصَلِّيَ بِالنَّاسِ فَلَمَّا دَخَلَ فِي الصَّلَاةِ وَجَدَ رَسُولُ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ فِي نَفْسِهِ خِفَّةً فَقَامَ يُهَادَى بَيْنَ رَجُلَيْنِ وَرِجْلَاهُ يَخُطَّانِ فِي الْأَرْضِ حَتَّى دَخَلَ الْمَسْجِدَ فَلَمَّا سَمِعَ أَبُو بَكْرٍ حِسَّهُ ذَهَبَ أَبُو بَكْرٍ يَتَأَخَّرُ فَأَوْمَأَ إِلَيْهِ رَسُولُ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ فَجَاءَ رَسُولُ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ حَتَّى جَلَسَ عَنْ يَسَارِ أَبِي بَكْرٍ فَكَانَ أَبُو بَكْرٍ يُصَلِّي قَائِمًا وَكَانَ رَسُولُ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ يُصَلِّي قَاعِدًا يَقْتَدِي أَبُو بَكْرٍ بِصَلَاةِ رَسُولِ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ وَالنَّاسُ مُقْتَدُونَ بِصَلَاةِ أَبِي بَكْرٍ رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُ».صحح البخاریی [۴] این روایت به این صورت درست نیست، چنانچه روایت صحیح را از صحیح بخاری در هامش قبلی ذکر کردم.