بازگشت مسلمانان و داخلشدن سپاه مسیلمه به خیمه خالد بن ولید:
به این دلیل مسلمانان در مقابل جماعات کثیر بنی حنیفه پایداری نکردند، و با وجود اینکه بین دو سپاه جنگ سختی در جریان بود، صف مسلمانان درهم شکست و عقب نشستند و خالد از خیمهاش دور شده بنی حنیفه وارد خیمه خالد شدند و مجاعه را در زنجیر آهنین دیدند، ام تمیم برای مراقبت در نزد او بود. یکی از مردان بنی حنیفه شمشیر کشید تا ام تمیم را بکشد، مجاعه فریاد کشید: نکن، من زینهارش دادهام، زن آزاده و خوبی است، شما مردان را بکشید! سپاهیان طنابهای خیمه را بریده و خیمه را پاره پاره کردند و مجاعه و لیلی را بر جای گذاشتند و این دو منتظر بودند که خداوند با آن قوم چه میکند، اگرچه مسلمانان تا عده زیادی را از بنی حنیفه نکشتند از میدان جنگ عقب ننشستند. و نهارالرجال جزو اولین کشتهشدگان بود. این نهارالرجال فقیه قاری القرآن خائن حیلهگر در پیشاپیش بنی حنیفه ظاهر شد. زید بن الخطابسبه او برخورد و او را کشت، با کشتهشدن او روح گنهکار و پلیدی از جسم زایل شد، روحی که به مسیلمه امکان داد تا به آن درجه از قدرت برسد که خود و سپاهیانش مسلمانان را تهدید کرده و ترس و رعب در روح پیروان دین خدا ایجاد نمایند. پس از اینکه خالد از خیمهاش به ناگزیر خارج شد ذرهای از شجاعتش کاسته نشد و تردیدی در سرانجام این روز نداشت. خالد چون دید رخوت و سستی بین مسلمین بالا گرفته بیدرنگ با غضب و هیبت فریاد برآورد: ای مردم برتری خود را نشان دهید تا درجۀ رنج و مشقت و امتحان هر طایفه را بدانیم و بدانیم که از کجا آمدهآیم. فریاد خالد: ای مردم خود را ممتاز سازید. این فریاد به گوش همه سپاهیان رسید و آنان را متوجه حقیقت امر کرد. خالد مطمئن شد، هنگامی که دید مردم برتری خود را نشان میدهند که با فرمان خود ریشهها و نشانههای اتکا به همدیگر را قطع کرده و راه خود را برای وصول به پیروزی هموار کرده است.