ابوبکرسبه خاطر موقعیت سپاهیانش در یرموک دلتنگ میشود:
ابوبکرسبیش از همه امرای شام دلتنگ بود، به خاطرش خطور نمیکرد که ابوعبیده و رفقایش در برابر چنین موقعیتی قرار گیرند و خیال نمیکرد قهرمانان جنگ بدر که با عده کم بر اهل مکه پیروز شدند بتوانند این اندازه در برابر روم تحمل به خرج داده نه بکشند و نه کشته شوند. تفکر خلیفه در باره این کار به درازا کشید و با عمر و علی و دیگر صاحبان رأی که در مدینه بودند مشورت کرد و در حیثی که فکر میکرد حقیقت روشنی بر او آشکار شد، مسلمانان هیچگاه با کثرت عدد پیروزی به دست نیاوردهاند، بلکه همواره با مهارت فرمانده و نیروی ایمان خود پیروز شدهاند. ایمان سپاهیان اسلام در شام کم و کسری ندارد، زیرا در میان آنان پیشگامان نخستین اسلام از مهاجر و انصار وجود دارد که مکه را فتح کرده و نیز کسانی هست که بر سپاه اهل رده غالب شدهاند. پس ناچار عیب کار در فرماندهی است. این موقعیت احتیاج به فرمانده بیباکی دارد که رفق و خویشتنداری نشناسد و از مرگ نهراسد. ابوعبیده با وجود قدرتش مرد رقیق القلبی است.
ابن عاصسبا وجود نبوغش در سیاست محتاط است و اهل اقدام نیست. عکرمه صاحب اقدام و فعال است ولی محتاج دقت در سنجش امور است. و دیگر امرا در جنگهای بزرگ شرکت نکردهاند، به علاوه این امرا برتری یکی از خودشان را بر دیگران قبول ندارند تا با تفوق و قدرت خود بتواند وحدت فرماندهی را تضمین کند. این حقیقت به طور وضوح بر ابوبکر آشکار شد، به اصحاب خود گفت: «قسم به خدا وسوسههای شیطانی را وسیله خالد بن ولید از دل رومیان میزدایم».