حکومت اسلام تئوکراسی نبود:
دیدیم که حکومت ابوبکرساز نوع حکومت دینی مصر فراعنه نبود و نیز از نوع حکومتهای دینی اروپای قرون وسطی نیز نبود. ابوبکر از خدا نمیخواست که سلطه حکومت او را بر مردم برقرار سازد، بلکه از کسانی که با او بیعت کرده بودند این انتظار را داشت.
نزول وحی پس از وفات رسول خدا قطع شد، کتاب خدا در میان مسلمانان باقی ماند که هدایت همه را تضمین نموده و بر همه آنان حجت باشد، کلام خدا میثاقی بود که مسلمانان بدان ایمان آورده و راضی شدهاند، این قرآن قانون اساسی حکومت است که حاکم طبق موازین آن عمل میکند و از آن تجاوز نمینماید. اگر حاکم بر طبق این قانون الهی عمل کرد اطاعتش واجب است و گرنه اطاعت او بر مسلمانان واجب نیست.
این تصویر دقیق حکومت اسلامی آن را از طرز تفکر تئوکراسی دور میسازد. حکومت اسلامی همانگونه که میبینی حکومت مقید و مشروطی است که حاکم آن راهی به سوی حکومت مطلقه ندارد. لیکن طبیعت حکومت تئوکراسی جز اراده حاکم و حرصی که او به حفظ قدرت خود دارد قید و شرطی نمیشناسد. و همین حرص است که این تصور غلط را به وجود آورده که اراده این حاکم تئوکراسی اراده خداست، لذا تصور میکند که اراده و خواست او قانون، بلکه بالاتر از قانون است، هرچیز در دست صاحب این اراده است، عذاب و رحمت، بدبختی و نعمت، زندگی و مرگ.