زندگانی ابوبکر صدیق رضی الله عنه

فهرست کتاب

موقعیت مرتدین پس از هزیمت طلیحه و یارانش:

موقعیت مرتدین پس از هزیمت طلیحه و یارانش:

آیا این طرز عملی که ابوبکرسبه مردم نشان داد کافی نبود برای عرب تا در سایر نقاط شبه جزیره نیز مردم به اسلام بازگردند! دیدند که سپاه خلیفه از هر طرف به سوی آنان حمله می‌کند، به هرناحیه‌ای که ابوبکر امر می‌کرد می‌آمدند. اخبار دلاوری‌های خالد بن ولید به همگان رسیده بود و از سرنوشت طلیحه آگاه شده بودند، با وجود این نمی‌خواستند به اسلام بازگردند. آنان می‌دیدند که نبی قریش پرچمش را در میان عرب می‌گسترد و سلطنتش را بر آنان برقرار می‌سازد، پس چرا نباید هر قبیله‌ای یک نبی داشته باشد! این قبایل و کسانی که ادعای نبوت کردند فراموش کردند که محمد جاز میان قریش برخاست آنان را به خدا دعوت کرد و ادعای سلطنت بر آنان نمی‌کرد و همچنین انتظار پاداش از آنان را نداشت، به امر خدا قیام کرد، ده سال از سال‌های عمرش را صرف جهاد کرد، جهادی که سبب شد خانواده‌اش حتی او را آزار دهند و اهل مکه به عداوتش برخیزند و حیات خود و حیات پیروانش را به خطر اندازد و دشمنانش برای کشتنش پیمان بستند و قریش او را از دیارش بیرون کردند که مجبور شد به مدینه مهاجرت کردند، تا اینکه خداوند اجازه داد دین حقش بین عرب منتشر شود و دسته دسته مردم از هر جانب به سوی نبی روی آوردند و ایمان آوردند. کسانی که ادعای نبوت کردند همه این‌ها را فراموش کردند و خیال کردند رسیدن به مقصود همانگونه که محمد جبدان رسید آسان است، فراموش کرده بودند که محمد جبا دعوت به حق به مقصود خود رسید، در حالی که آنان به دروغ ادعای نبوت می‌کنند. لذا پس از اینکه ابوبکر شمال جزیرة العرب را از پلیدی‌های اهل رده بپرداخت اکتفا به این نکردند که به هدایت و ارشاد خود بازگردند، بلکه اهل جنوب عزت خود را با گناه مبادله کردند و خصومت دیرین بین خود و حجازیان و افتخاراتی را که در جنگ‌ها نصیب پدران‌شان شده بود به یاد آورده و در ارتداد خود عناد ورزیدند، چاره‌ای نبود جز اینکه آنان را به اسلام بازگردانند یا اینکه در رسوایی ارتداد بمانند و زندگانی خود را فدای آن سازند. باید خالدساز بزاخه به بطاح منتقل شود، سپس از بطاح به یمامه برود، تقدیر چنین بود که شمشیر او مرتدین را به راه راست بازگرداند. هرچه در لوح تقدیر نقش بسته باشد لامحاله شدنی است.