بیعت ابوبکرسو نقش آن در تطور نظام سیاسی:
آنچه از بیعت ابوبکر در مدینه حادث شد ایجاب میکند که نظرمان را بدان معطوف سازیم، همانگونه که انظار عرب در آن زمان متوجه آن شد. باید دید چرا انتخاب خلیفه مختص مهاجر و انصار شد؟! و این انتخاب در تطور سیاسی آن روز چه اثری داشت؟ آیا تصور میشود که مهاجر و انصار از این جهت به اختیار ابوبکر برای خلافت اختصاص یافتند، چون در قبول اسلام بر دیگران سابق بوده برای دفاع از آن صفآرایی کردند و همین موارد آنان را در مسایل عرب صاحب اختیار و در به دستگرفتن قدرت مقدم ساخت؟!
شاید اعتراض عمر بن الخطابسرا نسبت به ابوبکرسهنگامی که به نزد اهل مکه فرستاد تا در باره فتح شام با آنان مشورت نموده و از ایشان نیز که مانند مهاجر و انصار به جنگ با مرتدین قیام کردند کمک بخواهد به یاد داشته باشید.
شاید سخن سهیل بن عمرو را به عمر در این موارد و جواب او را به یاد داشته باشید که سهیل گفت: «آیا ما برادران دینی و عموزادگان شما نیستیم! آیا حال که خداوند شما را به سعادت سبقت در اسلام نایل کرده و ما را از این سعادت محروم ساخته است، باید با ما قطع صله رحم نموده و به حق ما اهانت کنید!».
جواب عمر این بود: «آنچه را که از قول من به شما گفتهاند جز از راه خیرخواهی نسبت به کسانی که سبقت در اسلام داشتهاند نبوده و خواهان عدالت بین شما و کسان دیگری که بر شما افضلاند شدهام».
اگر این نظر عمرسو کسانی باشد که با او در مورد مکه و اهل آن موافقند در باره سایر عرب نظرشان چگونه خواهد بود! ولی سخن سهیل صراحتاً رأی عمر را رد میکند و در اینکه اهل مکه به اندازه اهل مدینه برای خود حق مشورت قایلند صراحت دارد.