آمادگی برای جنگ الیس:
این بود حال و وضع اعراب، حال فارس نگهدارنده و حافظ تمدن در جهان آن روز چگونه بود؟ کشوری که مهد نعمت و رفاه و علم و هنر بود. اگر پس از جنگ ولجه در باره امری تعجب کنید باید بدانید که کسانی که به خاطر این شکست خوردن در رگهایشان به جوش آمده بود فرس نبود، بلکه قبیله بنی بکر بن وائل عرب بود. شکست از عموزادگان اهل شبه جزیره بر آنان سخت گران آمد، خشمناک شدند و اقوام نصارای آنان نیز عصبانی شدند، پس از مکاتبات زیاد با فرس، همگان در الیس که در پشت فرات در وسط راه حیره و ابله قرار داشت جمع شدند. کسری اردشیر به بهمن جاذویه دستور داد با سپاهش به الیس برود و به سپاهی که از فرس و نصارای عرب در آنها اجتماع کردهاند بپیوندد. بهمن چنین مصلحت دید که به نزد اردشیر برود و با او تجدید عهد نموده و اوامر او را دریافت کند و جابان یکی از امرای خود را احضار کرد و به او دستور داد سپاه را به سوی الیس حرکت دهد، ضمناً به او تذکر داد: «خودت و سپاهت از جنگ با آن جماعت تا رسیدن خود خودداری کنید، مگر اینکه در جنگ بر تو پیشدستی کنند». چون بهمن به نزد اردشیر رفت او را مریض یافت و ناچار در نزد او بماند و کار را همچنان به جابان واگذاشت و از اقامت اضطراری خود نیز به او خبر نداد. جابان به الیس رسید، در نزد عبدالأسود عجلی امیر سپاه بنی بکر بن وائل و جماعت نصارای عرب ماند و با او در باره جنگ تدبیر میکرد. خالد از خبر حرکت جابان و سپاه فارس آگاه نشد، فقط از اجتماع اعراب نصاری در الیس باخبر گردید، با سپاه خود و کسانی از اعراب عراق که به او ملحق شده بودند حرکت کرد و بار دیگر به حفیر بازگشت و موخره قشون را تأمین کرد. به آنچه که اراده کرده بود اطمینان داشت، پس بازگشت تا با دشمن در محل اجتماع اخیرش مقباله کند، چون به الیس رسید قوم را منتظر نگذاشت، بلافاصله دستور شروع جنگ را داد. اعراب نیز برای مقابله با خالد پیش آمدند، بلافاصله مالک بن قیس که فرماندهشان بود به قتل رسید و جابان چون چنین دید به کمک آنان شتافت، او و سپاهش بیاندازه به پیروزی خود اعتماد داشتند. مگر نه این است که بهمن به آنان وعده داده است که به نزد آنان بازمیگردد! پس بهتر است در مقابل مسلمین صبر به خرج دهند تا کمک به آنان برسد و در دفاع از مواضع خود از مرگ باکی نداشته باشند. خالد خودداری نیروی فرس را با وجود آمادگی جنگیشان میدید، ولی علت آن را نمیدانست.