ضمیر انسانی و آغاز بیداریش:
بدین صورت دلها بیدار شد و ابواب تفکر و اندیشه به روی انسان گشوده شد و از این راه به علم و ادب و فن راه یافت. اسرار علم و فن بشری را کسانی کشف کردند که دست تقدیر آنان را برای این اکتشافات مهیا ساخته بود [۴۸]. تطورات انسانی در این زمینه گاه در حال تعالی و گاه در حال تراجع و قهقرا بود. در هرحال آزادی تعقل و تفکر نشانه پیشرفت و جمود فکری علامت انحطاط انسان بود.
زمانی که عقل آزادی یافت انسان میتواند به نیروی تفکر خود حتی بر قوای طبیعت نیز حکومت کند و آنها را برای اغراض و مصالح انسان به استخدام خود درآورده و از راه این تسلط و حاکمیت در راه کسب پیشرفتهای نوین استفاده کند. هنگامی که عقل دچار جمود شد پیشرفت انسانیت متوقف میگردد و به غریزه حفظ نوع اکتفا میورزد تا بار دیگر آزادی عقلی آن غریزه را که در آغوش فطرت انسان نهفته است برای پیشرفت برانگیزد. چارهای نبود، امپراطوریهای روم و فارس دچار رکود و جمود شده و فساد در تمام شؤون آنها راه یافته بود، کدام است ملت جدیدی که قیام کند و عالم را به سوی پیشرفت سوق دهد. این نیروی شگرفی که جهان را به سوی تعالی سوق دهد در نهاد کدام ملت نهفته است و کی میتواند ظاهر شود؟!
این مسأله در لوح تقدیر شده یا به تعبیر علمی ما در این عصر، برحسب مقتضایت زمان و مکان برای جوامع بشری یک امر ثابت و لازم است، همانگونه که خسوف و کسوف و ظهور ستارههای دنبالهدار در گردش آسمان امر ثابت و وقاعشدنی است. قضا و قدر چنین خواسته بود که ملت عرب در شبه جزیره بار سنگین قوامبخشیدن به این تمدنلرزان در حال سقوط را بر دوش بگیرد و بار دیگر حیات و زندگی را در همه شؤون آن برانگیزد.
[۴۸] رجوع کنید به کتاب «فجر الضمیر» تألیف برستد و ترجمه استاد سلیم بک حسن. که ترجمه آن تحت طبع است.