زندگانی ابوبکر صدیق رضی الله عنه

فهرست کتاب

مثنیساز ابوبکرسمی‌خواهد که توبه‌کردگان اهل رده را به کمک او بفرستد:

مثنیساز ابوبکرسمی‌خواهد که توبه‌کردگان اهل رده را به کمک او بفرستد:

اخبار آشفتگی‌های دربار فارس مرتباً به مثنی می‌رسید و اطمینان کامل یافت. چه ترس از درباری داشته باشد که اضطراب و خیانت و اختلاف بر سر جانشینی بر آن حکومت می‌کند!! ولی اگرچه امروز آسوده‌خاطر بود می‌بایستی در فکر فردا باشد. با سپاهش حرکت نمود و فارسی‌ها را تعقیب می‌کرد تا به دروازه مدائن رسید و خیلی علاقه داشت آن را فتح کند و برای اینکه آن را فتح کند مددی لازم داشت که سپاه او را تقویت کند. ابوبکرسنمی‌توانست به او کمک کند در حالی که تمام سپاهیان مسلمانان در شام بود. از این رو مثنی نامه‌ای به ابوبکر نوشت، پیروزی خود را بر فرس به اطلاع او رسانید و از او خواست که با شرکت‌کنندگان در جنگ‌های رده که به اسلام بازگشته و توبه کرده‌اند او را کمک کند. در حالی که می‌دانست ابوبکر از این فکر خوشش نمی‌آید نظر خود را اینچنین توجیه کرد که توبه‌کردگان اهل رده چشم طمع به غنایم دوخته‌اند و او هیچ کسی را مشتاق‌تر از آنان برای جنگ با فرس و کمک خویش نمی‌بیند. مثنی در انتظار کمک نقشه‌ها و تدابیر جنگی خود را مرتب و استوار می‌ساخت. ولی انتظار مثنی به طول انجامید و جواب خلیفه به تأخیر افتاد. در این موقع با سپاهش تا نزدیکی‌های سرزمین عراق در سرحدات بادیه عقب نشست، بشیر بن خصاصیه را بر سپاهیان مقیم عراق گذاشت و خود شخصاً به مدینه رفت تا از طرح خود دفاع کند. دید که ابوبکر به شدت مریض و مشرف به موت است. با وجود این خلیفه از او استقبال کرد و به حرفش گوش داد و رأی او را قبول کرد و گفت: عمر را بخواهید و پیشتر عمر را جانشین خود ساخته بود، چون عمرسآمد به او گفت: «ای عمر گوش کن آنچه را به تو می‌گویم، بعد بدان عمل کن. من آرزو می‌کنم امروز بمیرم. اگر مردم باید تا شب نشده جماعتی را همراه مثنی بفرستی و اگر تا شب نمردم باید تا صبح نشده این افراد را همراه او بفرستی. هیچ مصیبتی هرقدر هم بزرگ باشد نباید شما را از کار دین و وصیت خدایتان باز بدارد. تو زمان وفات رسول خدا مرا دیدی که چه کردم، در حالی که هرگز چنان مصیبتی بر مردم نازل نشده بود. قسم به خدا! اگر من از امر خدا و رسول خدا منصرف می‌شدم خداوند همه ما را ناکام و به عقوبت گرفتار می‌نمود و مدینه را آتش فرا می‌گرفت. و اگر خداوند شام را بر امرای اسلام فتح کرد، اصحاب خالد را به عراق بازگردان، زیرا آنان اهل آنجا و والیان و سرپرستان امور و سرحدات آنجا هستند و آنان نسبت به اهل عراق علاقه شدید و تسلط کامل دارند». عمرسوعده داد که امر ابوبکرسرا تنفیذ کند و بعدها می‌گفت: «ابوبکر می‌دانست که من اکراه دارم از اینکه خالد را امیر کنم، از این رو به من دستور داد که اصحاب خالد را بازگردانم و از او نامی نبرد». مثنی در آغاز خلافت عمر به عراق بازگشت. عمرسممنوعیت شرکت مرتدین به اسلام بازگشته توبه کرده را برداشت تا به جنگ فارس بروند. چرا به جنگ فارس نروند در حالی که خداوند مسلمانان را فاتح کرده است! چرا به سوی خیرات نشتابند تا با جهاد خود گناه رده‌شان را پاک سازند، اگر کشته شوند جای آنان در بهشت است و اگر پس از فیروزی زنده ماندند غنایمی به دست خواهند آورد که زندگی را برای آنان بهشت می‌سازد! عمر عصر خلافت خود را با ادامه جنگ‌های فارس آغاز کرد، کسانی که به اسلام بازگشته بودند زحمات زیادی در راه اسلام کشیدند که اخبار آن را ضمن خلافت عمر فاروقسبیان می‌کنم.