نامه خالدسبه ابوعبیده س:
در این هنگام ابوبکر نامهای به ابوعبیده نوشت که در آن میگوید: «اما بعد، من خالد بن ولید را در جنگ با روم در شام والی کردم. با او مخالفت نکن، به او گوش کن و از امر او اطاعت کن، من او را بر تو والی کردم و میدانم که تو از او بهتر هستی. لکن گمان کردم که در او هوش و ذکاوت جنگی هست که تو آن را نداری. خداوند به ما و تو راه هدایت نصیب کند».
و خالد نیز نامهای به ابوعبیده نوشت که در آن میگوید: «اما بعد، از خدا میخواهم به ما و تو در روز ترس امنیت عطا کند و در سرای دنیا ما را محفوظ نماید. نامه خلیفه به من رسید که امر کرده به شام بروم و بر سپاه آنجا امارت کنم. قسم به خدا این کار را نمیخواستم و در این باره هم چیزی به او ننوشتهام. و تو [خدا تو را رحمت کناد] با وضعی که تو داشتهای کسی نافرمانی امر تو را نمیکند و با رأی تو مخالفت نمینماید و هیچ کاری بدون تو فیصله نخواهد یافت، تو سیدی هستی از سادات مسلمانان، کسی فضل تو را انکار نمیکند و از رأی تو بینیاز نیست. خداوند نعمت احسانی را که به ما و تو ارزانی داشته تکمیل نماید و ما و تو را از آتش دوزخ بپرهیزد. سلام و رحمت خدا بر تو باد».
خالد از سوی به لوی و بعد به قصم رفت جایی که با بنی مشجعه صلح کرد و از آنجا به طرف غویر و ذات الصنمین سرازیرشد تا به غوطه دمشق رسید و به هرجا که میرسید رعب و دهشت در دل مردمان ایجاد کرد و پس از اینکه تدمر در برابر او تسلیم شد و مردمان آنجا با او صلح کردند [۳۰]. خالد از غوطه به گردنه عقاب رفت و میخواست به دمشق برود. از این جهت این گردنه (گردنه عقاب) نامیده شد که خالد پس از اینکه به آنجا حمله کرد پرچم رسول خدا را که نقش عقاب داشت بر فراز آن برافراشت. خالد در دیری در یک میلی باب شرقی دمشق فرود آمد که بعدها به اسم دیرخالد نامیده شد.
روایت شده که ابوعبیدهسدر این دیر خالدسرا ملاقات کرد و محاصره دمشق از همانروز شروع شد. ارجح روایات این است که خالد در مقابل دشمن نماند، بلکه از آنجا به قنات بصری جایی که نیروهای مسلمانان در آنجا جمع شده بود رفت. هرکدام از این دو روایت درست باشد به مسلمانان خبر رسید که هرقل سپاه عظیمی را در اجنادین جمع کرده تا بر آنان حمله کند، لذا برای جنگ با روم از بصری حرکت کردند و یا اینکه محاصره دمشق را رها کرده و برای جنگ با هرقل از آنجا رفتند [۳۱]. روم و مسلمانان در اجنادین رودرروی هم قرار گرفتند و این مقابله بیست و چهار روز پیش از وفات ابوبکر بود.
[۳۰] بلاذری روایت میکند که، از تدمر به حوارین و سپس مرج راهط و از آنجا به طرف غوطه دمشق حرکت کرد. [۳۱] در روایت ازدی آمده است که خالد از دمشق عبور کرد و در آنجا فقط مدت کمی توقف کرد که به اتفاق ابوعبیده به غوطه و دیگر مناطق دمشق حملاتی کرد. در آن هنگام که این دو سرگرم حمله به غوطه و دیگر مناطق دمشق بودند به آنان خبر رسید که امیر حمص به سرکردگی جماعت بزرگی از روم آمده و میخواهد بر شرحبیل بن حسنه در بصری استیلا یابد. سپس خالد و ابوعبیده اطلاع حاصل کردند که جماعت بزرگی از رومیان در اجنادین فرود آمده و اهل شهر و جماعاتی از عرب به سویشان شتافتهاند، برای مقابله با این جماعت رومی از دمشق خارج شدند. و ابوعبیده در مؤخره لشکر بود. ابوعبیده در ساقه لشکر در حرکت بود که دید اهل دمشق به دنبال او از شهر بیرون آمده و قصد جنگ با او را دارند، چون خالد از این جریان آگاه شد بازگشت و طی یک حمله برقآسا آنان را منهزم ساخت که مجبور شدند مجدداً به شهر بازگشته و در آنجا متحصن شوند. سپس خالد و ابوعبیده و سپاه مسلمانان به سوی اجنادین حرکت کردند.