با وجود این که ابوبکرسروح عصر خود بود در مراجع کمتر به او اشاره شده است:
علاوه بر تشویش مراجع تاریخی این مراجع از ابوبکر در زمان خلافتش آنچنان که از خالد بن ولید و فرماندهانی که وارد شام شده و در آنجا ماندهاند تا خالد از عراق به آنان ملحق شده و متفقاً دمشق را فتح کرده و با دلاوری خود نیروی معنوی روم را درهم کوبیدهاند گفتگو میکند، گفتگو نمیکند و خواننده هنگامی که این مراجع را میخواند گمان میکند ابوبکر در مدینه نشسته و جز به کار عبادت به کار دیگری نمیپردازد، در حالی که این خطای فاحش و تصور ناصوابی است، هرچه در عصر ابوبکر تحقق یافت، ابوبکرسمنشأ و روح آن ترقی و تعالی بود، قبلاً به آنچه در مورد جنگهای رده بین او و عمر و دیگران گذشت اشاره کردیم و اینکه ابوبکر گفت، به جنگ آنها خواهم رفت ولو به تنهایی، پس از خواندن فصول این کتاب میبینی که ابوبکر است که خالد بن ولید را به عراق برای تقویت نیروی مثنی بن حارثه الشیبانی فرستاد و اوست که از تمام عرب برای فتح شام دعوت کرد و هنگامی که ابوعبیده و یارانششدر شام دچار توقف شدند آنان را با سپاهیان خالد بن ولیدسیاری داد. در ضمن این جهانگشایی به تنظیم بیت المال مسلمین پرداخت و غنایم را بین مسلمانان تقسیم کرد و عمال خود را به کارها و اطراف گماشت و در کارشان نظارت مستقیم نمود، تا جایی که پرداختن به امور دولتی و دینی او را از کارهای شخصی و زندگی به کلی منقطع ساخت و این اشتغال محض به امور دولتی و انقطاع از امور شخصی سبب شده که در مدت کوتاهی کارهایی انجام دهد که دیگران در سالهای زیاد انجام ندادند. شاید علت دیگری که مؤرخین در باره عهد ابوبکر و شخصیت او و اثر او در برپاداشتن امپراطوری اسلام حق مطلب را ادا نکرده و به اشاراتی اکتفا کردهاند، این باشد که آنان خیال کردهاند که مصاحبت بیستساله ابوبکرسبا محمد جو برگزیدنش از طرف رسول تا جایی که در بارهاش فرمود: «اگر از میان بندگان خدا دوستی انتخاب میکردم بیشک او ابوبکر بود»، بالاترین و بزرگترین نمودار شخصیت ابوبکر است و از آنچه در زمان خلافتش صورت گرفته بیشتر و والاتر است. شکی نیست که مقام و موقعیت ابوبکر در نزد رسول خدا، معرف بالاترین ارزش شخصیت اوست. خلافت ابوبکر نیز حلقهای است که این زنجیر افتخار را تکمیل نموده و واسطة العقد جلال و شکوه این قهرمان اسلام است.