چگونه ابوبکرساین کار مهم را در نظر خالد دوستداشتنی کرد؟
ابوبکرسخواست که هر گمانی را از خاطر برطرف سازد، لذا دستور داد که مثنی را به جانشینی خود در عراق بگمارد و نصف سپاه عراق را برای او بگذارد و خود نیز نصف دیگر را همراه خودش ببرد، در آخر نامهاش اضافه کرد: «هرگاه خداوند شام را بر تو فتح کرد سپاهیانت را به عراق بازگردان و تو کماکان بر شغل سابق خواهی بود» [۲۸]. در این صورت ترسی نیست خواه عمر به عراق بیاید یا دیگری، او مثنی را جانشین خود میسازد و به محض اینکه خداوند شام را بر خالد فتح کرد او به عراق بازخواهد گشت. خالد شکی نداشت که خداوند به زودی شام را بر او فتح خواهد کرد. هرچند از اوضاع و احوال مسلمین اخبار یأسآوری به او رسیده بود، لکن او مطمئن بود که شمشیر خداست و مغلوبشدنی نیست. پس باید امر ابوبکر را اطاعت کند و به روم برود ﴿إِن يَكُن مِّنكُمۡ عِشۡرُونَ صَٰبِرُونَ يَغۡلِبُواْ مِاْئَتَيۡنِۚ﴾[الأنفال: ۶۵]. «و هرگاه شما بیست نفر صابر باشد بر دویست نفر کفار پیروز میشوید»این سخن خداست در باره مؤمنین. هیچ ایمانی به محکمی ایمان خالد نیست و شمشیر هیچ مؤمنی مانند شمشیر خدا نیست. روزی که خالد روم را شکست دهد آن روز غلبه مطلق حق بر باطل خواهد بود. در آن روز نه ابن خطاب و نه دیگران نظیر سخنانی را که به دنبال قتل مالک بن نویره و پس از جنگ یمامه نسبت به او میگفتند بر زبان نخواهند آورد. در آن روز کسی چشم طمع به عراق نخواهد دوخت. بلکه خود به حیره بازخواهد گشت و خود را برای فتح مداین و ویرانکردن کاخ کسری بر سر ساکنانش آماده خواهد ساخت، سپس نبردکنان در سرزمین فرس تا هرکجا که خدا بخواهد پیش خواهد رفت.
[۲۸] در روایتی آمده است: «هرگاه خداوند شام را بر مسلمانان فتح کرد بر سر مأموریت خود در عراق بازگرد».