خالدسجنگ را تا آخرین نقطه پیروزی دنبال میکند:
سیاست او این است که به آخرین حد پیروزی برسد تا جایی که مشکلی باقی نگذارد که از عواقبش بترسند. جنگ بنی اسد و طرفدارانش و شکست و فرار طلیحه او را قانع نساخت، او باقی ماند تا زمین را از خبث دشمنان اسلام پاکیزه ساخت و بر ام زمل دستههایش نیز پیروز شد. در اینجا نیز بنی تمیم را رها نکرد تا تمام کسانی را که آتش فتنه را روشن میکردند یا آن را از زیر خاکستر بیرون میکشیدند نابود کرد. در اینجا نیز چنین کرد. عبدالله بن عمر بو عبدالرحمن بن ابی بکر بپس از اینکه از کار پناهندگان حدیقة الموت فارغ شدند به او گفتند: ما و مردم را ببر تا وارد قلعههای آنان شویم. خالد جواب داد: بگذارید اول سوارانی بفرستیم و کسانی را که در خارج قلعهها پراکندهاند جمعآوری کنم، سپس عقیده خود را بیان میکنم. سوارانی فرستاد و هرچه از مال و زن و کودک یافته بودند آوردند و همه را ضمیمۀ سپاه خود ساخت، سپس فرمان حرکت به سوی قلاع داد تا آنها را بر سر هرکس که در آنها هست خراب کنند و با این کار از شر بنی حنیفه راحت شود و حتی دیگر دیواری هم برپا نداشته باشند.