حکومت اسلامی در برابر مراقبت مسلمین تسلیم است:
اگر محدودیت آنچه که در کتاب خدا آمده است مخصوص طایفهای بود، همانگونه که کهنه در بعضی ادیان به اعلام اراده خدا تخصیص یافتهاند، در این صورت ترس از به هدر رفتن اراده مردم موردی داشت. ولی اسلام این تخصیص را نفی میکند و همه مردم را در سعی در دانستن آنچه خدا امر کرده یا از آن بازداشته مساوی قرار داده است و به آنان حق داده است حتی به حساب حاکم و تصرفات او در امور رسیدگی کنند. بنابراین، فکر و روش تئوکراسی در اسلام منتفی است و مطلقاً نمیتواند وجود داشته باشد و این حکومت اسلامی مقید در مقابل مراقبت همه مسلمانان تسلیم است. هر فردی از آنان میتواند به حساب حاکم اسلامی رسیدگی کند و هیچ طایفهای نمیتواند با اختصاص دادن امر حکومت بر خود خود را بر دیگر طوایف ممتاز بدارد و در تصرفات ابوبکر در کارها ملاحظه کردید که تا چه حد به مقید بودند، به کتاب خدا و تأسی از رسول در زمینه مبرا بودن از همه مطامع دنیوی حرص میورزید، به این سخن رسول اعتماد و وثوق کامل داشت که فرمود: «هرکس سرپرستی مردم را به عهده بگیرد و از آن به نفع خود استفاده کند به خود و جامعهاش ظلم کرده است».
ابوبکرسدر مقام تنزه به حدی رسید که معاصرین ما در این مورد او را جزو مفرطین و غلاة این شیوه به حساب میآورند و خلافت و امارت مسلمانان زندگی او را تغییر نداد و او را از خانه خودش به خانه دیگری منتقل نساخت. از روزی که سرپرستی امور مسلمین را به عهده گرفت خود و خانواده و فرزندانش را فراموش کرد و در راه خدا مجرد از هر تعلقی شد، بر خود لازم و واجب گردانید که ناتوانی ضعفا و نیاز مستمندان را دریابد، تا مفهوم برادری را در اعلیترین صورت خود متجلی سازد و اعلام بدارد که در زندگی آرزوی شخصی ندارد و برای تحقق این اخوت میتواند بین مردم عدالت مقدسی را که ملاحظه و جانبداری نمیشناسد برقرار سازد و حدود خدا را در این میدانست که مردم همه در سایه عدالتش آسوده و آرام زندگی کنند.