نامه ابوبکرسبه اهل یمن:
با همه این عزم ابوبکر به جنگ با شام موقعی که از حاضرین در جلسه مشورتی خواست برای این جنگ آماده شوند با سخنان عبدالرحمن بن عوف که گفت: «شک نیست که آنها رومی و فرزندان زردپوشانند، شمشیرهاشیان برنده و پایههایشان استوار است!» و همه را در سکوت تأثرباری فرو برد تغییر نکرد، بلکه برعکس به فرستادن مردم به صوب شام آغاز کرد و به اهل یمن نامهای نوشت که در آن امده است:
«اما بعد، خداوند جهاد را بر مؤمنین واجب کرده و امر کرده که مسلمانان سبکبار و سنگینبار به جهاد بروند و فرموده است: «با مال و جان خود در راه خدا جهاد کنید» پس جهاد از واجبات است و پاداش آن در نزد خدا بزرگ است. از مسلمانان خواستیم به جهاد روم در شام بروند، آنان نیز مجهز شدند و با شتاب رفتند و نیتشان در این کار نیک بود و اجر آنها در این کار عظیم است، ای بندگان خدا! برای ادای فریضه پروردگار خود بشتابید». این دعوت ابوبکر به گوشهای شنوا رسید. هنوز رسول خلیفه داشت فرمان خلیفه را برای مردم میخواند که ذوالکلاع حمیری با شتاب به سوی اسب و سلاحش رفت و از قوم خود و جماعاتی از یمن سپاهی تشکیل داد و به صوب مدینه روان شد. همینطور قیس بن هبیره مرادی در مذحج، جندب بن عمرو الدوسی در ازد، و حابس بن سعد طایی در طی هرکدام سپاهی ترتیب دادند و به سوی مدینه روان شدند. در آن میان که رسول ابوبکر به طرف یمن میرفت و به آنجا وارد شد و با مردمش به صحبت پرداخت و در آن ضمن که اهل یمن خود را برای جهاد و حرکت آماده میکردند، ابوبکر از مهاجرین و انصار اطرافیان خود و اهل مکه و دیگران سپاهی فراهم میکرد تا آنان را به شام بفرستد.
روایات در این زمینه مختلف است: چه زمانی ابوبکر شروع به اعزام این سپاهیان کرد و کدام سپاه زودتر اعزام شد، امرایی که در اطراف او جمع شده بودند چه کسانی بودند و کدام یک از امرا در آنجا باقی ماند و سپس در اجرای امر خلیفه به شام حرکت کرد، اختلاف و پراکندگی روایات در مورد فتح شام از اختلاف روایات جنگهای عراق و رده بیشتر است [۲۶].
[۲۶] در طبری روایات متعددی هست. در بلاذری نیز روایاتی هست که بعضی از آنها با بعضی از روایات طبری موافقت دارد، لیکن بعضی از آنها کاملاً اختلاف دارد، و ازدی نیز روایاتی غیر از آنچه طبری و بلاذری آوردهاند نقل میکند. و واقدی نیز در بعضی از مسایل با آنها موافق و در بعضی مخالف است. اما روایات ابن اثیر و ابن خلدون به روایات طبری چندان نزدیک است که انسان خیال میکند روایاتشان را از طبری گرفتهاند.