با همه این در عهد ابوبکرسنظام حکومت دگرگون شد:
این تصویر از حکومت ابوبکرسگواهی میدهد که حکومت او به سادگی بدویت نزدیک بود و یک حکومت عربی بود و کوچکترین تأثیری از نظام حکومتهای آن زمان که در کشورهای روم و فارس برقرار بود نپذیرفت. این حکومت با همه سادگی حلقه نیرومندی بود که عصر رسالت و امپراطوری را به هم پیوند داد. اتصال زمانی آن به عصر رسول آن دو حکومت را کاملاً شبیه هم ساخته بود.
ابوبکرسهرگز کاری را که رسول خدا ترک کرده بود نمیکرد و نیز هرگز کاری را که رسول خدا کرده بود ترک نمینمود. با همه این خشکی مقلدین را نداشت، بلکه تبعیت او از رسول خدا باب اجتهاد وسیع در سیاست مسلمانان را به روی او گشوده بود. این اجتهاد او را هدایت کرد تا خداوند عراق و شام را برای او فتح کند، سپس مقدماتی فراهم آورد که حکومت واحد عرب پس از او بر اساس شوری در حدود اوامر و نواهی خداوند استوار گردد. در هیچ کاری افراط و تفریط به خرج نمیداد، در پرتو نور خدا هدایت یافت تا مصلحت بندگان خدا را دریابد، چیزی که بیشتر از هرچیز او را به صراط مستقیم هدایت کرد اعتقاد او به این امر بود که باید در برابر خداوند حساب پس بدهد، همانگونه که در برابر بندگان خدا نیز مسؤول است و باید حساب پس بدهد و خداوند بدون شک در حسابرسی سختگیر است.