سیاست ابوبکرسپس از جنگهای رده و پیروزی مسلمانان در عراق:
سیاست ابوبکر بهترین تأمینکننده پیروزی و رستگاری بود. احکام او جامع عدل و رحمت بود، همانگونه که هیچ نیرویی نمیتوانست در عزم و تصمیم او رخنهای ایجاد کند، سستی نیز راه نفوذ در عزم و اراده او نداشت. پس از اینکه بلاد عرب به دین خدا بازگشتند به همه آنها همان استقلالی را داد که رسول خدا به آنان داده بود، از آنان جز زکات که در ایام رسول میپرداختند، چیز دیگری مطالبه ننمود. این زکات نیز صرف شؤون همان بلاد و فقرای آن میشد که با نظارت عمال عادل و با انصافی که معین کرده بود به مصرف واقعی میرسید.
از این رو همه اعراب به زندگانی خود اطمینان پیدا کردند و ترس از پیمانشکنیشان به کلی برطرف شد. ابوبکرساز زکات و خمس غنایم، جز آنچه مسلمانان برایش معین کرده بودند چیزی برنمیداشت، بیشتر آن را صرف تجهیز سپاه برای جهاد میکرد و بقیه را بر فقرا و بیخانمان و هرکس که در بیت المال حقی داشت توزیع میکرد. بیت المال نیز در سنح در خانه ابوبکر بود و پس از اینکه به مدینه آمد بیت المال را نیز به خانه خود در مدینه منتقل ساخت. یکی از کسانی که آن همه غنایم فارس را دید به او گفت: «آیا بر بیت المال نگهبانی نمیگذاری!! گفت: نه! زیرا همه آن خرج مملکت و فقرا میشود و چیزی از آن باقی نمیماند که محتاج نگهبان باشد». و این وضع در باره زکات و خمس و غنایم چنین نماند. در زمان خلافت او در بنی سلیم در نزدیکی مدینه معدن طلایی کشف شد و آن همان رگه طلاست که امروز نیز از آن استفاده میشود، ابوبکر در تقسیم غنایم و بیت المال بین کسانی که پیشتر یا دیرتر قبول اسلام کرده بودند فرقی نمیگذاشت و نیز بین بنده و آزاد و زن و مرد امتیازی قایل نمیشد. به او گفتند: «آیا کسانی را که پیشتر به اسلام وارد شدهاند به نسبت درجات و مقامشان مقدم نمیداری؟» جواب داد: «اگر برای خدا مسلمان شدهاند اجرشان با خداست که در آخرت این اجر را به آنان خواهد داد، در این دنیا به اندازه معیشت کافی است». این عدالت را در بین همه مردم رواج داد تا اینکه اطمینان همه حاصل شد.
دوراندیشی ابوبکرسو تحمل مسؤولیتهای امور سبب شد که همه او را به دیده احترام و تعظیم بنگرند. عمر خطابسدر مشورتها از همه بیشتر به قلب او نزدیک بود و رأی او را بر دیگران ترجیح مینهاد، عثمان و علی و طلحه و زبیر و دیگران نیز مورد تقدیر و احترامش بودند، در هیچ کاری قبل از مشورت با آنان تصمیم نمیگرفت. با وجود این مسؤولیت را به گردن هیچکدام از آنان نمیگذاشت. و خود را در پناه مشورت آنان مخفی نمیکرد تا از خود سلب مسؤولیت و ملامت کند.
دیدی چگونه در مسأله اعزام اسامه با رأی جماعت مخالفت کرد و چگونه از خود دوراندیشی و اراده قاطع در جنگ با مرتدین نشان داد که بعدها مشاورانش به استحکام رأی و عمق نظرش ایمان آوردند، سپس دیدی چگونه در مورد خالد بن ولید وقتی که مالک بن نویره را کشت با رأی عمر خطابسنیز مخالفت کرد و چگونه در هر کاری از خدا طالب خیر میکرد و هرگاه کاری را برای خدا اختیار میکرد از آن برنمیگشت و به هیچ اعتباری جز رضای خدا توجه نمیکرد.