ضمیر انسانی و پیشرفت او به سوی کمال و پختگی:
ضمیر انسانی گاهی دچار جمود میشود به طوری که خیال میکنی از پیشرفت باز ایستاده است و گاهی چنان با سرعت پیش میرود که میترسی دچار لغزش شود. گاهی سیرش متوقف میشود و زمانی جهت خود را تغییر میدهد، زیرا قوایی که او را به سوی پیشرفت سوق میدهد در اکناف عالم مختلفند. و به هنگامی که عالم اسلام و اصولی که اسلام مردم را به آن فرا میخواند دچار این جمود شد، این حالت روی داد، لکن جمود و توقف در طبیعت زندگی نیست، لذا همیشه در برابر جمود و توقف عوامل دفاعی نهفته است، به محض اینکه جمود وقفه ظاهر شد عوامل دفاعی آنها را عقب میراند و در این صورت انسانیت پیشرفت خود را دوباره آغاز میکند و همین پیشرفت است که ما را مطمئن میسازد که ضمیر انسانی ناچار روزی باید به غایت کمال برسد، هرچند این پیشرفت به سوی کمال ایجاب کند صدها قرن بر او بگذرد.
زمانی که ضمیر انسانی به این غایت رسید به آن مثل اعلایی که اسلام تصویر کرده رسیده است. در این هنگام سلام خداوند بر زمین سایه میافکند و خداوند دعای کسانی را که در بیت الله الحرام میگویند: «ربنا منك السلام وإليك السلام، أحينا ربنا بالسلام»(پروردگارا! ما تسلیم و اطاعت از تو به سوی تو است ما را در عین انقیاد و سلامت زنده بدار) اجابت میکند.
لازم است تمام مردم در همه اطراف زمین در طی قرون و اعصار ندای دعوت به حق را بشنوند تا ضمیر انسانی کم کم به طرف پختگی و کمال پیش برود. و این پختگی به حد کمال خود نخواهد رسید مادام شامل تمام عالم انسانی نگردد. و اما اگر ضمیر انسانی در ناحیهای از عالم به کمال رسید و بعد غرائز و شدت و حدت جوانی در سایر نقاط عالم آن را تحریک نمود، در این صورت غلبه این غرایز سبب ادامه نزاعها و جنگها میگردد و سردارانی چون خالد بن ولید را اقتضا میکند که در هر ناحیه که ضمیر انسانی به حالت خامی باقی مانده موجبات تهذیب و اصلاح و رفع بیقانونیها را فراهم آورند وظیفه و مأموریت این سرداران وظیفه و مأموریت یک مربی است که انحرافات شاگردانش را اصلاح میکند.