فراغت کامل ابوبکرسبرای انجام کارهای دولت:
ازدیاد مسؤولیتهایش در سادگی زندگیش تأثیری نکرد، حتی او را از تمام وسایل آسایش شخصی منصرف ساخت. هنگامی که در سنح در اطراف مدینه اقامت داشت نفس خود را از انواع رفاه و تنعمی که او را در زندگی و کوششهای حیات یاری مینمود باز نمیداشت، صبحها به مدینه میآمد، گاهی سوار بر اسبش میشد و یک ازار و ردای پاره میپوشید و برای مردم نماز میخواند، گاهی در سنح استراحت میکرد و عمر برای مردم نماز میخواند. صبح روز جمعه در خانهاش میماند و سروریشش را رنگ میزد، سپس به مدینه میرفت و خطبه جمعه میخواند و امامت نماز جمعهشان را به عهده میگرفت. اما از زمانی که به سبب سنگینی کارهای دولت و تراکم آن مجبور به اقامت در مدینه شد اوقات فراغت خود را نیز صرف امور مسلمین میکرد و به امور مربوط به رفاه و آسایش شخصی چندان نمیپرداخت.
با وجود ازدیاد کارها و مسؤولیت هایش نه برای کارهای شخصی خادمی داشت و نه برای کارهای دولتی. در مسجد در همانجا مینشست که رسول خدا مینشست، به حرف مردم گوش میداد و با آنان صحبت میکرد، از آنان مشورت میخواست و به آنان مشورت میداد و در باره مسایل و امور مختلفی که به او عرضه میشد حکم صادر میکرد. با وجود اینکه خود سادگی زندگی را برگزیده بود به فقرا و ضعفا بسیار کمک میکرد. پوشاک میخرید و زمستانها بین مردم بینوا تقسیم میکرد، به فقرا و مساکین شخصاً دور از انظار مردم کمک مینمود. عمر بن خطاب سرپرستی زن کوری را در مدینه به عهده داشت و به کارهایش رسیدگی میکرد، هروقت که به نزد آن زن کور میرفت، میدید که حاجاتش برآورده شده است. عمرسروزی کمین کرد، دید که این ابوبکر است که هزینههای او را به عهده گرفته و حاجاتش را برآورده میسازد و حتی خلافت و عظمت مسؤولیتهایش نیز او را از این نیکوکاری بازنداشته بود. عمرسچون ابوبکرسرا دید گفت: «به حیاتم قسم آنکه از این زن دستگیری میکرد، تویی!». لازم به تذکر نیست که رفتار ابوبکر سرمشق عمال او در سایر بلاد شبه جزیره بود، اطمینان و اعتماد عرب به عدل و انصاف و نیکوکاری و رحمت و حکمت و حسن سیاست ابوبکر، از عوامل مهم توفیق سیاستش بود.