اعتراض انصار بر ابوبکرسو رد نظر او:
کسانی که حماسه انصار از آنان نشأت کرده بود اثر کلام ابوبکر را در روح اهل سقیفه دیدند و ترسیدند از اینکه اجماع اول آنان شکست بخورد و مهاجرین به تنهایی حکومت را در دست بگیرند، لذا یکی از آنان به پا خاست و گفت: اما بعد ما انصار خدا هستیم و سپاه اسلام، شما ای جماعت مهاجرین گروهی هستید از ما، گروهی از شما به میان ما آمده میخواهد ما را از اصل جدا کند و حکومت را از ما بگیرد.
ابوبکر نخواست گفته او را بدون جواب بگذارد، بار دیگر رو به انصار آورد و گفت: ای مردم! ما مهاجرین پیشگامان اسلام هستیم، از حیث حسب بزرگوارتریم، از لحاظ خانه متوسط الحالیم، از نظر سیما زیباتریم و از جهت اولاد کثیر الأولادتر، از نظر قرابت، ما به رسول خدا نزدیکتریم، قبل از شما اسلام آوردهایم و در قرآن خداوند ما را بر شما مقدم داشته در جایی فرموده: ﴿وَٱلسَّٰبِقُونَ ٱلۡأَوَّلُونَ مِنَ ٱلۡمُهَٰجِرِينَ وَٱلۡأَنصَارِ وَٱلَّذِينَ ٱتَّبَعُوهُم بِإِحۡسَٰنٖ﴾[التوبة: ۱۰۰] عرب این حق را فقط از آن این طایفه قریش میداند.
ما مهاجرین و شما انصارید، برادران دینی ما هستید، با ما شریکید و یاریدهندگان ما هستید بر دشمنان. و آنچه در باره خود از نیکی یاد کردید به حق شایسته آنید، شما شایستهترین افراد زمین برای ستایش هستید، اما ملت عرب حکومت را جز برای این طایفه از قریش نمیپذیرد و نمیشناسد. پس امرا از ما و وزراء از شما.
ابوبکر دوباره این عبارت را که در روح حاضران اثر بخشیده و غلاة انصار از آن بوی ترس استشمام کرده بودند تکرار کرد. پس حباب بن المنذر بن الجموع به پا خاست و چنین گفت: