ابوبکرسولید را به کمک عیاض میفرستد:
چون ابوبکر داستانهای مربوط به خالدسرا از ولید شنید به او دستور داد به کمک عیاض به دومة الجندل برود. ولید چون به آنجا رفت دید که گاهی عیاض آن قوم را محاصره کرده و گاه آنان او را محاصره میکنند و راه را بر او بستهاند و چون با عیاض تبادل افکار کرد راهی برای نجات او از این موقعیت نیافت. سرانجام به عیاض گفت: «یک فکر خوب در بعضی مواقع از یک سپاه انبوه مؤثرتر است. بفرست نزد خالد و از او کمک بخواه».