زندگانی ابوبکر صدیق رضی الله عنه

فهرست کتاب

برخورد خالد با دسته‌ای از سپاه مجاعه بن مراره:

برخورد خالد با دسته‌ای از سپاه مجاعه بن مراره:

سپاهیان خالد به سوی سرزمین یمامه پیش می‌آمدند و خبر پیشروی آنان به مسیلمه می‌رسید، در این هنگام مجاعه بن مراره در رأس دسته‌ای به طلب خونبها به میان بنی عامر و بنی تمیم آمده بود. مسیلمه دریافت که در این موقع که به کار جنگ با مسلمانان اشتغال دارد از دست‌دادن مجاعه صلاح نیست. ترتیبی فراهم کرد که مجاعه خونبهایش را گرفت و با یارانش بازگشت، تا به گردنه یمامه رسیدند و بر اثر تحمل رنج و مشقت فراوان مجبور به استراحت شدند و خوابیدند. سپاه خالد بر سر آنان رسید و از خواب پریدند. خالد فهمید که از بنی حنیفه‌اند، خیال کرد برای جنگ با او کمین کرده‌اند، دستور داد همه را بکشند، ادعای آنان که می‌گفتند، برای گرفتن خونبها خارج شده‌اند سودی نبخشید. از عقیده آنان در باره اسلام سؤال کرد، جواب آنان این بود: ما می‌گوییم از شما پیغمبری و از ما پیغمبری. یکی از آنان ساریه بن عامر که در معرض شمشیر و کشته‌شدن بود خطاب به خالد گفت: ای مرد، اگر فردا خیر یا شر این قریه را می‌خواهی این مرد را نکش و به مجاعه اشاره کرد. خالد مجاعه را نکشت و او را مانند گروگان نزد خود نگاهداشت. زیرا از اشراف بنی حنیفه بود و در نزد آنان مقام بزرگی داشت و خالد انتظار داشت با مشورت‌های خود او را یاری دهد. او را به زنجیر کشید و در خیمه خود نگاه داشت و همسر جدیدش لیلی‌ام تمیم را نگهبان او ساخت.