زندگانی ابوبکر صدیق رضی الله عنه

فهرست کتاب

داستان مشهور عبور خالد از صحرا به سوی شام:

داستان مشهور عبور خالد از صحرا به سوی شام:

حقیقت این است که حرکت خالد از عراق به سوی شام به داستان‌های تخیلی شبیه شده است تا به حقیقت یک واقعه. این قصه ساده‌ترین و مشهورترین روایاتی است که به اعتدال بیشتر نزدیک است. از این جهت مؤرخان از کنار آن می‌گذرند و بعضی به اشاره‌ای بدان اکتفا می‌کنند و ابن خلدون آن را با عبارت (و گفته می‌شود) تقدیم خوانندگانش می‌کند. و هیچکس مانند ابن قتیبه به تفصیل آن را در کتاب خود نیاورده است و منتقدین ابن قتیبه متذکر می‌شوند که او مؤرخ ادیبی است و علاقه زیادی به داستان دارد. با اینکه وقایع اساسی این روایت در تاریخ طبری و ابن اثیر و اکثر کتاب‌های دیگر ذکر شده است. و گاهی در آن چیزی دیده می‌شود که مغز را به حیرت می‌اندازد و ذهن را گمراه می‌کند. ولی کارهای خالد، این نابغه جنگ و بزرگترین فرماندهی که جهان در آن عصر او را شناخته، با مقیاس‌های وارده در باره دیگر فرماندهان قابل تطبیق نیست. اگر آنچه را که در باره اختلاف و اضطراب روایات مربوط به وقایع زمان ابوبکر ذکر کرده‌ایم به این مورد اضافه کنیم، این دو مورد به عنوان عذر مؤرخینی که این روایت مشهور را ذکر کرده‌اند و یا کسانی که از آن گذشته و یا در آن شک کرده‌اند تلقی می‌شود. این روایت مشعر است بر اینکه خالد مصلحت ندید که صحرا را از عین‌تمر به صوب شمال شام طی می‌کند، با اینکه این راه کوتاه‌تر بود، چه از قبایل دوستدار و هم‌پیمان روم و سپاه کثیر قیصر که در این جانب داشت بیم داشت. لذا با سپاهش از همان راهی به طرف دومة الجندل سرازیر شد که به هنگام کمک به عیاض بن غنم از حیره بر آن راه رفته بود. از دومه خالد راه وادی سرحان را در پیش گرفت، تا به قرار رسید و بر اهل آنجا که از بنی کلب بودند حمله برد. اگر او به راه خود در طریق وادی ادامه می‌داد در ظرف چند روز به بصری می‌رسید و به سپاهیان ابوعبیده و دیگر سپاهیان مسلمین در یرموک می‌پیوست. ولی او پیش‌بینی کرد که شاید قبل از وصول به بصری با سپاه روم برخورد کند و این برخورد او را از رسیدن به مقصد بازدارد و یا توقف او را در برابر آنان طولانی سازد. لذا به اصحاب خود گفت: «راهی که من بتوانم از آن راه از پشت جماعات روم خارج شوم و به یرموک برسم کدام است، زیرا اگر من با سپاه روم برخورد کنم این برخورد کمک به مسلمین را به تأخیر می‌اندازد». جواب دادند: «جز یک راه نمی‌شناسیم که آنهم ظرفیت عبور سپاه را ندارد و تنها فرد سواری می‌تواند از آن بگذرد. مبادا مسلمانان را با عبوردادن از این راه به زحمت بیندازی».

ولی خالدستصمیم گرفته بود که از این راه برود، در میان اصحاب خود ایستاد و خطاب به آنان گفت: «در راه و طریق خود دچار اختلاف نشوید و یقین خود را سست نسازید. بدانید که کمک و اعانه الهی به اندازه نیت به ما می‌رسد و پاداش ما به نسبت کار ماست و مسلمان نباید با وجود معاونت الهی به چیزی بیندیشد که در آن واقع می‌شود». اصحاب خالد چون این سخنان او را شنیدند به هیجان آمدند و جواب دادند: «تو مردی هستی که خداوند خیر را در وجود تو جمع کرده، هر کاری که می‌خواهی بکن مختاری».