زندگانی ابوبکر صدیق رضی الله عنه

فهرست کتاب

داستان قره ابن هبیره:

داستان قره ابن هبیره:

قره بن هبیره در میان بنی عامر بود. عمرو بن العاصسکه از عمان به مدینه بازمی‌گشت بر او وارد شد، دید که او و قومش در پیوستن به مرتدین در شک و تردیدند. وقتی که عمرو می‌خواست برود قره با او خلوت کرد و گفت: عرب قلباً مایل به پرداخت خراج نیست. اگر او را از خدا اموالش معاف بدارید هرآینه از شما اطاعت خواهد کرد. و اگر این کار را نکنید گمان نمی‌کنم به دور شما جمع شوند. عمرو به او جواب داد: ای قره آیا کافر شده‌ای؟! آیا ما را به عرب امیدوار می‌کنی و به آن نیز می‌ترسانی! پس از اینکه خالد قره را اسیر کرد و به مدینه فرستاد او را به نزد ابوبکر آوردند، گفت: ای خلیفه رسول خدا، من مسلمان بودم و عمرو بن عاص بر این ادعای من گواه است. روزی بر من فرود آمد و او را اکرام کردم و از او پذیرایی نمودم، ابوبکر عمرو را خواست و از جریان امر پرسید، عمرو داستان را برای ابوبکر نقل کرد، تا به موضوع صدقه رسید، قره اعتراض کرد و گفت: کافی است خدایت ببخشاید! عمرو گفت: نه قسم به خدا! هرچه گفته‌ای بازگو می‌کنم. پس از اینک کلام عمرو به پایان رسید ابوبکر خندید، از گناهش گذشت کرد و از خونش صرف‌نظر نمود.