ابوبکرسهجوم صلحی را آغاز میکند:
در حیات جدید خود عباراتی را میبینیم که سیاستمداران احوال و اعمالی را با آن تصویر میکنند. خیال میکنیم آن عبارات تازهاند و کسی در تاریخ بدان اشاره نکرده است. از این عبارات مألوف که امروزه زیاد به گوش میرسد «حمله صلح» است. این «حمله صلح» در زمانهای گذشته نیز ناشناخته نبود. این هجوم صلحی همان حملهای است که ابوبکر بدان متوسل شد و دو یار او عمر و ابوعبیده آن را کامل ساختند.
وقتی که مجلس پس از ورود این سه نفر از مهاجرین آرامش خود را بازیافت، انصار سکوت خود را شکستند و دهشتشان برطرف شد و قویترین آنان میل شدید خود را در مورد اینکه حکومت بعد از رسول نصیب آنان شود مخفی نساخت.
عمرسگفت: بیاناتی را آماده نموده بودم که در میان جمع ایراد کنم خواستم شروع به سخن کنم. ابوبکر به من گفت: اجازه بده تا من صحبت کنم، بعد هرچه میخواهی بگو. یقیناً ابوبکر از این ترسید که عمر در گفتار خود خشونت به خرج دهد، چه موقع خشونت نبود، بلکه جای سیاست و تدبیر بود. ابوبکر قیام کرد و پس از حمد و ثنای خدا و رسول چنین گفت: