منطق مرتدین و کسانی که از دادن زکات خودداری کردند:
کسانی از دادن زکات خودداری کردند، میگفتند: حال که مهاجر و انصار در تعیین خلیفه رسول دچار اختلاف شدهاند و رسول الله وفات یافته و جانشینی تعیین نکرده است، سزاوار است برای ما که در عین حفظ دین اسلام استقلال خود را حفظ کنیم و انتخاب جانشین رسول حق ما نیز بوده در حالی که مهاجر و انصار شخصاً جانشین رسول را برای ما برگزیدهاند.
به هرحال این امر که ابوبکرسرا قبول داشته باشیم یا دیگری را، جزء دین نیست و در کتاب خدا هم بدان اشارهای نشده و طاعت کسی بر ما واجب است که ما خود او را به تولیت امور خود برگزینیم.
شاید کسانی که چنین تصوراتی داشتند خود را در این مورد معذور هم بدانند زیرا رسول خدا بهرهای از استقلال برای شهرها و قبایل عرب قایل شده بود که همین امر به مردم اجازه میداد تا در بارۀ بازپسگرفتن استقلال کاملِ خود پس از وفات نبی بیندیشند.
کما اینکه رسول الله، بدهان حاکم فارسی را که در یمن حکومت میکرد، پس از اینکه اسلام آورده و یوغ حکومت مجوس را دور انداخت در جای خود و در سمت خود باقی گذاشت. و همینطور امرای بحرین و حضرموت و جاهای دیگر را پس از قبول اسلام ابقا کرد. سیاستی رسول این بود که زکاتی را که از بعضی از این مناطق جمعآوری میشد بین فقرای همان مناطق تقسیم میکرد. و اسلام جزیه را جز بر اهل کتاب مقرر نداشته. عرب نیز مانند اهل مدینه مسلمانند، دلیلی ندارد به سلطان مدینه زکات بپردازند!! و چرا با مدینه رابطه وحدت دینی را که به سیاست حکومت بیارتباط است ادامه ندهند!؟
و اگر اهل مدینه برای خود سابقهای در اسلام تصور میکنند که آنان را در انجام فرایض و تعالیم دینی شایستهتر کرده است کافی است افرادی را به شهرها و میان قبایل بفرستند تا آنچه را که رسول خدا بدان عمل میکرد به مردم بیاموزند تا آنان و اهل مدینه در جامعه اسلامی مشابه و همطراز شوند و هیچکدام بر دیگری ستم نکند و در جستجوی وسیلهای برای تجاوز به استقلال دیگری نباشند.
این فکر به خواطر بعضی قبایل نزدیک به مدینه و مکه و طائف خطور کرد. لیکن اهل یمن و نقاط محاذی آن از جنوب شبه جزیره و نقاط دورتر از مراکز اسلام که اکثر آنها به خاطر مشاهده قدرت محمد جکه در طی سالهای معدودی نضج گرفته به مرز امپراطوری روز و فارس رسیده و بسط و توسعۀ قدرت او مانند معجزهای چشمها را خیره و قلوب را مسخر کرده بود، اسلام آورده بودند جماعتی از همه قبایل این مناطق به سوی مدینه روی آورده اسلام خود و نیز اسلام قبایل وابسته به خود را به رسول خدا اعلام داشته بودند، حال که خبر وفات نبی در میان آنان منتشر شده جای تعجب نیست که ایمانشان متزلزل شود و از دینی که به تازگی بدان گرویدهاند بازگردند. حتی جای تعجب نیست که علیه این دین بشورند و از کسانی پیروی کنند که آتش فتنه و فساد را با سم عصبیت و غرور عربی برافروختهاند.