زندگانی ابوبکر صدیق رضی الله عنه

فهرست کتاب

سپاهیانی که به کمک خالد بن سعید آمدند:

سپاهیانی که به کمک خالد بن سعید آمدند:

کدامیک از سپاهیان مسلمین زودتر به کمک خالد بن سعید آمد؟ روایات در این مورد نیز مختلف است، همانگونه که در باره شروع جنگ شام توسط خالد روایات مختلفی وجود داشت که سابقاً بدان اشاره کردیم.

طبری این سبقت را برای خالد قایل است و ابن اثیر و ابن خلدون و اصحاب‌شان نیز بر این رأیند، ما اکنون با طبری و اصحاب او و روایت‌شان سیر می‌کنیم، تا بعد به روایت واقدی و ازدی و بلاذری بازگردیم. عکرمه بن ابی جهل در قافله خود از کنده و حضرموت از راه یمن و مکه روان بود، پس از اینکه به مدینه رسید ابوبکر به او دستور داد که به کمک خالد بشتابد. عکرمه سپاهی را که با او در جنوب شبه جزیره مبارزه کرده بود آزاد کرده بود، خلیفه به جای آن سپاه دیگری به او داد و به آنان دستور داد که در زیر لوای فرماندهی عکرمه به شام بروند، از این رو این سپاه، سپاه بدال نامیده شد. ذوالکلاع نیز در رأس سپاهی که در یمن با او بودند به سرعت با عکرمه به سوی شام رفت تا خالد بن سعید اطمینان بیابد و راه پیروزمندانه خود را ادامه دهد. عمرو بن عاص از وقتی که بر رده قضاعه غلبه کرده بود در آنجا مقیم شده بود، ابوبکر به نزد او فرستاد و او را مخیر کرد که یا در آنجا که هست بماند یا به سوی شام برود و به او نوشت: «یا ابا عبدالله خواستم تو را به کاری بگمارم که هم در این دنیا و هم در آن دنیا برای تو بهتر است، مگر اینکه تو این کاری را که داری بیشتر دوست داشته باشی». جواب عمرو این بود: «من تیری هستم از تیرهای اسلام و تو بعد از خدا کسی هستی که تیرها را می‌اندازی و جمع می‌کنی. پس سخت‌ترین و ترسناک‌ترین و بهترین آن‌ها را در نظر بگیر و هرگاه از ناحیه‌ای چیزی به سوی تو آمد آن تیر را بدان سو بینداز». ابوبکرسنظیر این نامه را هم به ولید بن عقبه نوشت و جواب او انتخاب جهاد بود. در این حال خلیفه عمرو را امیر فلسطین و ولید را امیر اردن ساخت. این لشکرها به سوی شام پیش می‌رفت، ابوبکر هیچ شک نداشت که خداوند درهای فتح را به روی او خواهد گشود. ولید بن عقبه اول کسی بود که به نزد خالد بن سعید آمد، اخبار جمع‌آوری کمک و عزم و شجاعت ابوبکر را برای فتح شام بیان کرد، و نیز مسرت اهل مدینه را در مورد فیروزی برادران‌شان بر فرزندان نژاد زرد ابراز داشت. روح خالد از شادی و مسرت سرشار شد، به سپاهش دستور داد که آماده حرکت گردد تا افتخار پیروزی را از آن خود سازد و این پیروزی او را در جنگ روم همانند خالد بن ولید در جنگ با فرس نام‌آور نماید.

مسلمانان را پیش برد و ولید بن عقبه با او بود و در برابر سپاهی از روم قرار گرفته بود که فرماندهش باهان بود، با خود گفت: همانگونه که خالد بن ولید بر هرمز تاخت او نیز به این فرمانده حمله کند و او را همانگونه بکشد که خالد هرمز را کشت. چرا این کار را نکند در حالی که عکرمه و ذوالکلاع به او پیوسته‌اند و به قدری نیرومند شده که هیچ نیرویی در برابرش پایداری نخواهد کرد!