ابوبکرسو پختگی ضمیرش:
شما ملاحظه کردید که ابوبکر چگونه با ادراک کامل خود به این مبادی نایل آمد. تا جایی که توانست در نفس خود حد فاصلی بین حقیقت مطلق و منافع گذرایی که فریبکاران به نام حق در صدد نیل بدان بودند قرار دهد و دیدید که چگونه اصرار داشت حق پیروز شود ولو اینکه فقط شخص او به یاری حق قیام کند. هرگاه نفسی به این درجه از ادراک عالی رسید، این خود دلیل بر کمال ضمیر او میگردد. و اگر روزی بشریت به کمال و پختگی ضمیر برسد دیگر جنگی بین ابنای بشر رخ نخواهد داد و خداوند دعای کسانی را که در مسجد الحرام خدا را مخاطب ساخته میگویند: «ربنا أنت السلام ومنك السلام أحينا ربنا بالسلام!»(خدایا! تو سلامی و سلامت از تو است، ما را در پناه سلامت و طاعت زنده بدار) اجابت خواهد فرمود. میان ما و آن روزی که این دعا مستجاب شود فاصله زیادی وجود دارد.
همیشه مردم هرگاه با حکمت و موعظه حسنه به راهی جز راه و روش آبا و اجداد خود دعوت شوند نافرمانی میکنند، به گناه افتخار میکنند و از مجادله با بهترین روش منطقی سرباز میزنند و تصور میکنند که قدرت ظلم و زور صدای حق را خفه میسازد. این طرز تفکر ناشی از این است که ضمیر آنان در اوان کودکی است و کودک خیال میکند هرگاه گریه و زاری سر بدهد پدر و مادرش را تسلیم خواستههایش میکند. هر زمان که دید والدینش او را تأدیب میکنند و فریاد و زاری و آنان را اذیت نمیکند خاموش میشود و اطاعت میکند.
ابوبکرسنیز با اهل رده چون دید فریاد اعتراض برآوردند و در صدد مقابله نیز برآمدند چنین رفتار کرد. آنان را با همان روشی که لازم بود ادب کرد و مقاومت و فریاد و شکایت آنان را از بین برد. قضا و قدر چنین خواست به خاطر انتشار اسلام در فارس و روم عرب را در بادیه شام منتشر سازد، فرس و روم به اهل شبه جزیره امکان دادند که در آنان نفوذ کنند و از میان آنان برای جنگ با فرس گذشته به ساحل دجله و فرات و ماروای آن دو روی آورده و نیز برای جنگ با روم در شام و مصر تا سودان عبور کنند.
از همه این مطالب ملاحظه میکنی که معجزهای که در عصر ابوبکر روی داد تصادفی نبود، بلکه یک امر حتمی بود که قانون لایتغیر عالم آن را سبب شده بود. اگر شبه جزیره عربستان مجاور شام و عراق نبود. چنانچه زبان قبایلی که از قرنها پیش در بادیه شام مستقر شده بودند عربی نبود و چنانچه خداوند در این عصر که عالم، تشنه شنیدن کلمه حق و هدایت به نور حق بود پیغمبرش را مبعوث نمیکرد، اگر تمام این مسایل تحقق نیافته بود مقدارت نوع دیگر واقع میشد و تاریخ بشریت غیر از آنچه امروز هست میبود و تمدن اسلامی جایگزین تمدن فارس و روم نمیشد، بلکه تمدن اشکال دیگری غیر از آنچه از آن روز تا به امروز شناختهایم به خود میگرفت.