خالد بن سعید بر رومیها غلبه کرده و داخل قرارگاه سپاهیانش میشود:
خالد بن سعید با سپاه خود و مردمی که از قبایل بادیه به دور او جمع شده بودند در تیماء در سرحد شام اقامت کرد و سپاه روم نیز که از حیث عدد دو برابر سپاه خالد و از افراد قبایل هوادار روم تشکیل شده بود در ناحیه دیگران این سرحدات اقامت گزید. رودررو قرارگرفتن دو سپاه با این وضع غیرت مسلمانان را برانگیخت و آنان را به جنگ با دشمنانشان تحریک کرد. چون خالد در نامه ابوبکرسخواند: «پیش برو و خودداری مکن و از خدا نصرت بخواه». با تمام قوایش به سرعت حرکت کرد و از مرز گذشت تا با آن جماعت بجنگند. روم و یارانشان چون دیدند خالد به آنان نزدیک میشود بیدرنگ پراکنده شدند و مواضعشان را ترک کردند، خالد وارد اردوگاه آنان شد و هرچه در آنجا بود به غنیمت برد و نامهای حاکی از این خبر به ابوبکر نوشت و ابوبکرسدر جوابش نوشت: «پیش برو ولی چنان داخل نشو که از پشت بر تو بتازند». خالد پیش رفت تا به قطل که در راه بحرالمیت است رسید.
سپاه دیگر روم را که در ساحل شرقی این بحر بود شکست داد و به حرکت خود ادامه داد. در این حالت غیرت و حمیت رومیها و اهل شام برانگیخته شد، هردو دسته در سپاهی جمع شدند که که چند برابر سپاهی بود که در تیماء در برابر مسلمانان داشتند. خالد چون تجمع آنان را دید، نامهای به ابوبکر نوشت و از او کمک خواست تا راه پیروزمندانه خود را دنبال کند.
در این وقت سپاه مسلمانان از مدینه به سوی شام برای جنگ با روم حرکت کرده بود، ابوبکر حرکت آنان را به فال نیک گرفت و امیدوار بود که خداوند آنان را نصرت دهد.
وضع روم از فارس بهتر نبود. روم از زمانی که بر فرس غلبه کرده بود غرق در آسایش و آرامش بود و در حفظ سرحداتشان به اهل بادیه اعتماد کرده بودند. اهل بادیه در موارد متعدد از خود شجاعت و غیرت قابل توجه نشان داده بودند که آنان را ممتاز ساخته بود، لکن ارتباط نژادی و زبانی بین آنان و روم برقرار نبود، در حالی که بین آنان و عموزادگان مسلمانشان این ارتباط وجود داشت و حتی نصرانیت عرب شام نیز مانند نصرانیت هرقل نبود، زیرا آنان ارتدوکس بودند و قیصر کاتولیک بود. شاید خودداری هرقل را از جنگ دلیل ترس او تلقی کردند، ترس از اینکه مبادا ابناء وطنش شکست بخورند یا کشته شوند. از این رو در جنگ سستی به خرج دادند وخالد بن سعید را آزاد گذاشتند تا پیشروی کند بدون اینکه در مقابل او پایداری به خرج دهند.