مالک بن نویره پس از فرار طلیحه اسدی:
در حالی که در یمامه بین مسیلمه و سجاح این اتفاقات روی میداد خالد بن ولید در بزاخه در تاخت و تاز بود، هرکه را که توبه میکرد و پشیمان میشد به اسلام بازمیگرداند، و کسانی را که مسلمانان را کشته بودند یا بر آنان تعدی کرده بودند به اشد مجازات میرسانید، سرانجام کار او به کشتن ام زمل منتهی میشود که او را نیز میکشد و جماعتش را نیز متفرق میسازد، پس از اینکه جماعت طلیحه را متفرق ساخت و خود او را مجبور به فرار کرد، اخبار خالدسبین مردم شایع شد. این اخبار پیروزی و غلبه به گوش مالک بن نویره در بطاح نیز رسید و او را دچار حیرت و اضطراب ساخت. زیرا مالک مردم را از پرداخت زکات بازداشته و با سجاح رودرروی مسلمین در بنی تمیم قرار گرفته و به همین سبب دشمن مسلمانان قلمداد شده و مورد حمله و تعرض آنان قرار گرفته است. چه کار میتوانست بکند پس از اینکه سپاه او و سجاح در حال سستی و شکست مراجعت کرد؟ دوست او وکیع به وخامت کار خود پی برد، به اسلام بازگشت و زکات پرداخت. ولی مالک متحیر و سرگردان ماند: آیا بر کار دیروزش قلم بکشد و به اسلام بازگردد و با ابوبکر نماز بخواند و زکات بپردازد، همانگونه که با محمد جنماز میخواند و زکات میپرداخت، یا اینکه در موقعیت خود اصرار ورزد با سجاح و کارها همیشه و هر زمان در دست خداوند است.