عمر به ابوبکر در باره جمع قرآن مشورت میدهد:
با وجود اینکه ابن خطابسبه خاطر کشتهشدن برادرش زید و اصحابی که در یمامه شهید شدند جزع و فزع کرد، ولی این جزع و فزع او را از تفکر در باره کار مهمی باز نداشت. این کار بدون شک در حیات اسلام و مسلمین بیشتری اهمیت را دارد. در این جنگ از حافظان قرآن بسیار شهید شدند. و یمامه فقط یکی از جنگهایی بود که پس از وفات رسول خدا مسلمانان با آن روبرو شدند. آیا احتمال ندارد چنانچه جنگها ادامه پیدا کند در آن جنگها نیز به اندازه جنگ یمامه حافظان قرآن کشته شوند؟! عمرسدر این باره مدت مدیدی فکر کرد. چون تصمیم گرفت به نزد ابوبکرسرفت که در مسجد جلسه داشت. عمر به او گفت: «مردم در روز جنگ یمامه گرفتار کشت و کشتار شدید شدند. میترسم که شدت جنگ در جاهای دیگر نیز باعث نابودی قاریان گشته و در نتیجه بسیاری از قرآن از بین برود مگر اینکه آن را جمع کنی. نظر من این است که قرآن باید جمع شود» [۳۳].
ابوبکر تا حال در این باره فکر نکرده بود. لذا به محض اینکه سخن عمر را شنید گفت: «چگونه کاری را شروع کنم که رسول خدا بدان مبادرت نکرده بود!» در این موقع مناظره طولانی بین ابوبکر و عمربروی داد که مؤرخان تفصیل آن را نیاوردهاند. پس از این مناظره ابوبکر تسلیم نظریه عمر شد و زید بن ثابت را خواست.
[۳۳] در میان روایاتی که عبارت عمرسرا آوردهاند در لفظ اختلاف هست لیکن همه روایات در معنی متفق القولند. در یکی از این روایات آمده است که عمرسگفت: «إِنَّ الْقَتْلَ قَدِ اسْتَحَرَّ بِقُرَّاءِ الْقُرْآنِ يَوْمَ الْيَمَامَةِ وَإِنِّى لأَخْشَى أَنْ يَسْتَحِرَّ الْقَتْلُ بِالْقُرَّاءِ فِى الْمَوَاطِنِ كُلِّهَا فَيَذْهَبَ قُرْآنٌ كَثِيرٌ وَإِنِّى أَرَى أَنْ تَأْمُرَ بِجَمْعِ الْقُرْآنِ».