چرا خداوند پیغمبرش را از جزیرة العرب برگزید؟
چرا تقدیر خداوند حکیم از روز ازل در لوح تقدیر خود نگاشت و رسول بزرگواری خود را از جزیرة العرب برگزید نه از نقطه دیگر عالم؟! هیچکس نمیتواند با رأی قاطع به این سؤال جواب دهد. آگاهی ما نیز در باره بسیار ناچیز است. لکن این امر مانع آن نمیشود که با سنتهای جهان هستی و وجود در تماس باشیم و سعی کنیم تا آنچه را که به مشیت الهی در آن واقع میشود درک بنماییم.
آنچه در حیات انسانی و جوامع آن روی میدهد تابع این قوانین ثابته هستند، کما اینکه بقیه موجودات نیز از این قواعد پیروی میکنند. بر ماست که ظواهر اجتماعی را در پرتو این سنتها و قواعد بررسی کنیم، اگرچه ما امروز با دانش ناقص بشری خود انتظار نداریم که آنچه را که در آینده اجتماعات بشری بر ما پوشیده است بشناسیم بدانگونه که وقایعی را که از گردش افلاک و اجرام سماوی رخ میدهد میتوانیم پیشبینی نماییم. و آنچه ما را به جواب این سؤال و اجتهاد در آن رهبری میکند این است که، تمدن جهانی در قرون اولیه حیات انسانی استقرار یافته و تا قرن ششم مسیحی در مصر و آشور و یونان و روم برقرار شده سپس به جاهای دیگر امتداد یافته است و عقل انسانی در این مناطق به درجهای از پختگی و کمال رسید که در هیچ نقطهای بدان حد نرسیده بود، ضمیر انسانی در آن مناطق مجال بیداری و شکوفایی یافت. و از این جهت دو امپراطوری فارس و روم در آن عهد سرنوشت جهان را در دست گرفتند. و بار تمدن آن عصر بر دوش کشیدند.
زمانی که دوران پیری این دو امپراطوری فرا رسید، شبه جزیره عرب منطقهای مستقل از آنها بود که در عین حال به آنها پیوسته بود و در میان آن دو قرار داشت. در حالی که این دو امپراطری دچار پیری و انحطاط شده بودند احتمال اجابت دعوت به هدفهای عالیه انسانی در آنها بیشتر بود که از راه این دو امپراطوری به دیگر ممالک نیز راه یابد.
تمام این حوادث از روز اول در لوح تقدیر به ثبت رسیده بود، جای تعجب نیست که از روز اول در لوح تقدیر ثبت شده باشد که دعوتکننده به اهداف عالیه انسانی در نزدیکترین سرزمین به دو امپراطوری قیام به دعوت خود خواهد کرد که در عین حال مستقل از هردو امپراطوری باشد. زیرا استقلال ضامن آزادی و فکر و تعقل است و سرانجام مردم را به قبول دعوت حق وامیدارد.
به همین ترتیب خداوند پیغمبر خود را برای اقدام به این دعوت برگزید و او را از شهرهای برگزید که بیش از همه بلاد از استقلال برخوردار بود و از حیث عزت و کرامت نیز بر همه شهرهای برتری داشت. محمد قوم خود را به توحید و مبادیای که وسیله آن اهداف عالیه انسانی تحقق مییابد فرا خواند، سپس دو امپراطور فارس و روم را نیز به سوی این از جانب خدا آورده بود دعوت کرد. بدین وسیله حدفاصل بین حق و باطل را اقامه نمود و به هنگام دعوت حق مردم را از کسانی که به نام حق در صدد فریب آنان برآمده بودند برحذر داشت و اصحابی از خود به جای گذاشت که او را در طول حیاتش یاری کردند و آنچه را که از جانب حق آورده بود پذیرفتند و از آن پیروی کردند.