ابوبکرسبه خالد دستور میدهد که به یمامه حرکت کند:
به عقیده من این تصویر صحیح مسألهای بود که بین ابوبکر و عمر در باره آن اختلاف ایجاد شد. شاید ابوبکر از این جهت در این موقع دستور داد خالد برای جنگ با مسیلمه به یمامه برود، پس از اینکه بر عکرمه سردار اسلام غلبه کرده بود، تا اهل مدینه و طرفداران رأی عمر دریابند که خالد مرد مشکلات و کارهای مهم است، با صدور این فرمان ابوبکر او را به کام دوزخ انداخت، یا این دوزخ او را به کام خود خواهد کشید که در این صورت این بهترین مکافات عملی خواهد بود که نسبت به مالک مرتکب شد، یا پیروز خواهد شد و این پیروزی گناهان او را زدوده خواهد ساخت و با فتح و غنیمت بازخواهد گشت و ترس مسلمانان را تسکین خواهد داد و کاری که در بطاح انجام داد به نسبت این پیروزی چیز قابل ذکری نخواهد بود. خالد یمامه را نیز فتح کرد اگرچه با دختر مجاعه ازدواج کرد، همانگونه که با زن مالک ازدواج نمود، در حالی که خون مسلمانان و خون اتباع مسیلمه هنوز خشک نشده بود.
اما ابوبکر چیزی بر توبیخ نیفزود و خالد نیز چیزی بر شنیدن آن اضافه نکرد و تصور نمیکنم ابوبکر نظرش در تنبیه خالد جز این بوده باشد که خواسته است آتش غضب امثال ابوقتاده را خاموش سازد. اگر من تعجب میکنم، تعجب من از نویسندگان و مؤرخینی که کوشیدهاند تاریخ فتوحات خالد را لکهدار کنند از تعجب من نسبت به کسانی که خواستهاند او را تبرئه نموده و معاذیری برای او بیاورند بزرگتر نیست. مالک کیست، لیلی کدام است، دختر مجاعه در برابر صدها و هزاران سری که با شمشیر خالد و به امر او در راه اسلام از بدن جدا شد چه ارزشی دارند! این صدها و هزاران سر افتخار خالد است که او را سیف الله قلمداد کرده. اگر این شمشیر لحظهای دچار ستم شد، سالهای متمادی این شمشیر فیروزی و افتخار به بار آورد. خالد از مدینه به بطاح بازگشت. پس از اینکه ابوبکر دستور داد برای قلع و قمع مسیلمه به یمامه برود، به یمامه برگشت در حالی که از رده و آثار آن بازرسته بود، در آنجا در رأس سپاهش بود، انتظار کمکی را میکشید که ابوبکر برای معاونت او تجهیز میکرد. پس از وصول کمک در رأس همه قشون قرار گرفت، پس آنگاه قصد قویترین و خطرناکترین مدعیان نبوت شبه جزیره را کرد. حرکت کرد در حالی که سرشار از اعتماد به نفس و ایمان به خدا و اعتقاد به این امر بود که خداوند بزرگ یاریدهنده اوست.
اگر خداوند شما را یاری کند هیچ قدرتی بر شما چیره نخواهد شد.