اسلام در ذات خود امپراطوری است:
ابوبکرسبا الهام خود دریافت که اسلام در ذات خود امپراطوری است و دعوت به اسلام مختص عرب نیست، بلکه این دعوت به حق برای همه مردم جهان از شرق تا به غرب و از شمال تا به جنوب است. محمد نامههایی به پادشاهان و امرای معاصر خود نوشت و آنان را به دین اسلام دعوت کرد و هرکس این دین را پذیرفت موظف شد که مردم را به این دین بخواند و برای هدایت مردم آن را منتشر سازد. رسول خدا دعوت به اسلام را در میان همۀ مردم با وجود اختلاف رنگ و پوست و نژاد منتشر ساخت. باشد که خلفاء او این دعوت به اسلام را در همه کره زمین منتشر سازند و در راه آزادی آن دعوت بکوشند، کسی را به زور وادار به قبول این دین نسازند و از کسی قبول نکنند که آنان را از راه حقی که بدان هدایت شدهاند بازدارد. باشد که جهان را میدان دعوت به اسلام سازند اگرچه در این راه دچار مصیبت گردند، چه اگر در راه دعوت به حق شهید شوند، پاداش آنان در نزد خداوند است. این مبادی که دعوت محمد بر آن قرار داشت و آنچه ابوبکر در نهایت آن را درک کرد، زیرا از برکت مصاحبت رسول خدا و سیرابی از چشمه تعالیم او به این ادراک و الهام نایل شده بود، سبب شد که مشکلات بر او آسان گشته و بر آنها پیروز گردد و این مبادی سبب شد که امپراطوری اسلامی به سرعت در اقصای عالم گسترده گشته و ملتهای متعددی را به زیر لوای اسلام درآورد. سپس این ملتها دستههای پیاپی شدند که بار تمدن را در عالم به حرکت درآوردند و بعد این ملتها را پیری دریافت، همانگونه که بسیار از ملتها و امپراطوریها را پیری دریافت، و سپس به دنبال آن نابودی فرا رسید همانگونه که افراد را مرگ فرا میرسد.
آیا این پیری بازمیگردد و این نابودی دگرگون میشود، در حالی که اصول ذاتی تباهی گرفتهاند؟ آیا این پیری و نیستی باز میگردد در حالی که ملتهایی که امپراطوری اسلامی آنان منحل شده این اصول و مبادی را انکار میکنند و ضد آن را اتخاذ کردهاند؟
این است تمام امپراطوری اسلامی با قیام و عظمت و سقوطش و این تاریخ شایسته است که تدوین شود بر سبیل تحقیق علمی مطمئن و بدون تعصب، با بحث علمیای که حوادث و اسباب حدوث آنها را طوری بررسی کند که عقل آن را بپذیرد. در سرشت انسانی میل به سوی کمال و حیات پر زرق و برق دنیا که آرزوهای ما را به سوی خود میکشاند موجود است که پیروی از شهوات ما را از رسیدن به غایتی که از آن این کمال را انتظار داریم بازمیدارد.
نیازی نیست که بگویم، این پیری و نابودی به انکار اصول اساسی ملتهای امپراطوری اسلامی بازمیگردد. این موضوع را محققاً در تاریخ امپراطوری اسلامی لمس میکنید. از زمانی که اختلاف بین مسلمانان در شبه جزیره عربستان شروع شد تا جایی که این اختلاف بین عرب و عجم شدت یافت و درهای سقوط و انحلال را به روی این امپراطوری گشود.