شرح عقیده طحاویه

فهرست کتاب

معانی استنباط شده از آیه: ﴿فَعَّال لِّمَا يُرِيدُ

معانی استنباط شده از آیه: ﴿فَعَّال لِّمَا يُرِيدُ

آیه فوق بر چند چیز دلالت می‎کند:

اوّل- خداوند متعال به اراده و خواست خود می‎‎آفریند.

دوّم- خداوند همیشه و پیوسته این صفت را دارد؛ زیرا این آیه در سیاق مدح و ستایش خودش آمده و اینکه این صفات از کمال خداوند است و جایز نیست که پروردگار در زمانی از زمان‌ها دارای این کمال نباشد. خداوند بلند مرتبه فرموده است: ﴿أَفَمَن يَخۡلُقُ كَمَن لَّا يَخۡلُقُۚ أَفَلَا تَذَكَّرُونَ١٧[النحل: ١٧] «پس آیا آنکه می‎آفریند مانند کسی است که نمی‎آفریند؟ چرا متوجه نمی‎شوید؟». و از آنجایی که فعل و آفرینش از صفات کمال پروردگار است، پس از آنکه نبوده به وجود نیامده است.

سوم- وقتی خدا چیزی را بخواهد، انجام می‎دهد؛ چون لفظ «ما» موصول و عام است؛ یعنی خدا هر چه را که بخواهد انجام دهد، انجام می‎دهد. این امر راجع به اراده‎اش که متعلق به فعل خود است می‎باشد، اما راجع به اراده‎اش که متعلق به فعل بندگان است، وضعیت به گونه دیگری است: اگر فعل بنده را اراده کند و خود نخواهد که بنده را بر انجام آن کار یاری دهد و او را فاعل و کننده کار قرار دهد، فعل به وجود نمی‎آید، و اگر فعل بنده را اراده کند و خود بخواهد بنده را فاعل و کننده کار قرار دهد، فعل به وجود می‎‎‎آید. این همان نکته‎ای است که بر قدریه و جبریه پنهان مانده و به خاطر غفلت از آن در مسأله قدر به خطار و بیراهه رفته‎اند. میان اراده و خواست خدا که بنده کاری بکند و میان اراده و خواست خدا که بنده را فاعل کاری بگرداند، فرق هست. راجع به مسأله قدر در جای خود بحث خواهد شد.

چهارم- فعل و اراده خدا، ملازم همدیگرند؛ یعنی هر چه خدا بخواهد انجام دهد، انجام می‎دهد. و هر چه را انجام داده، آن‌را کرده است. اما مخلوق این چنین نیست، چون او چیزی را می‎خواهد اما انجام نمی‎دهد و گاهی کاری را انجام می‎دهد که آن را نخواسته است. پس جز خداوند یکتا، کننده هر چه بخواهد وجود ندارد.

پنجم- اثبات اراده‎های متعدد به تناسب افعال و اینکه هر فعلی اراده خاص خود را دارد، این مطلب فطرتاً معقول است. پس در شأن خداوند سبحان است که به طور مداوم و همیشه اراده می‎کند و هر چه را بخواهد می‌کند.

ششم- هر چه درست باشد که اراده خدا بدان متعلق شود، انجام آن جایز است. پس وقتی خدا اراده کند که هر شب به آسمان دنیا پایین آید و روز قیامت برای داوری بیاید و خودش را به بندگانش نشان دهد و هر طور بخواهد در انظار آنان آشکار شود و آنان را مورد خطاب قرار دهد و برای آنان بخندد و دیگر کارهایی که خداوند سبحان اراده می‎کند، انجام آنها بر خدا ممتنع و محال نیست، چون خدا هرچه بخواهد می‎کند. و تنها صحت آنها بر خبر دادن فرد راستگو راجع به آنها متوقف است. پس هر وقت فرد راستگو راجع به آنها خبر داد، تصدیق آنها واجب است. همچنین است محو نابودی هر چه بخواهد و اثبات هر چه بخواهد، او تعالی هر روز دست به کاری است.

قائل شدن به اینکه امور حادث، اول و ابتدائی دارند، تعطیل و نبودن کار قبل از آن، از این گفته لازم می‎آید. همچنین از آن لازم می‎آید که خداوند بلندمرتبه اول فاعل نبوده و بعداً فاعل گشته است.

البته از این امر، قدیم بودن جهان لازم نمی‎آید، چون هر چیز غیرخدا، حادث و ممکن الوجود است و به وسیله خدا به وجود آمده است. و جز عدم و نیازمندی از خودش چیزی ندارد، و فقر و نیازمندی وصف ذاتی و لازم هر موجود غیر خداست و خداوند متعال، ذاتاً واجب الوجود[١٦٥] و ذاتاً بی‎نیاز است و بی‎نیازی وصف ذاتی و لازم خداوند سبحان است.

علما راجع به این عالم دو قول دارند: اینکه آیا عالم از ماده‎اش آفریده شده است یا خیر؟

[١٦٥]- در نسخه‌های خطی (أ) و (ج) و(د) به جای واجب الوجود، واجب الوجوب آمده و در نسخه خطی (ب) و چاپ مکه، واجب الوجود آمده است.