سودمندترین دعا، دعای موجود در سورۀ فاتحه است
به همین خاطر سودمندترین و عظیمترین و باحکمتترین دعا، دعای موجود در سوره فاتحه میباشد:
﴿ٱهۡدِنَا ٱلصِّرَٰطَ ٱلۡمُسۡتَقِيمَ٦ صِرَٰطَ ٱلَّذِينَ أَنۡعَمۡتَ عَلَيۡهِمۡ غَيۡرِ ٱلۡمَغۡضُوبِ عَلَيۡهِمۡ وَلَا ٱلضَّآلِّينَ٧﴾[الفاتحة: ٦-٧]
«ما را به راه راست هدایت فرما، راه آنان که موهبتشان دادی، نه راه غضبشدگان و نه گمراهان».
چون وقتی خداوند، او را به راه راست هدایت کرد، در حقیقت او را بر طاعت و عبادت خود و ترک معصیت و نافرمانیاش یاری کرده است، در نتیجه در دنیا و آخرت هیچ شری به او نمیرسد.
اما گناهان، لوازم نفس انسان هستند و انسان در هر لحظهای نیازمند هدایت است. او در حقیقت به این هدایت بیشتر از غذا و آب نیاز دارد. این طور نیست که برخی از مفسران میگویند: خدا او را هدایت کرده، پس چرا درخواست هدایت مینماید؟ همانا مراد، ثابت قدم کردن در مسیر هدایت یا بیشتر کردن هدایت میباشد. بلکه بنده نیاز دارد که خداوند هر روز جزئیات کارهایی که باید بکند و جزئیات کارهایی که باید از آن دست بکشد را به او یاد دهد و به او الهام نماید که فلان کار را انجام دهد، چون تنها مجرد علم انسان کافی نیست اگر خداوند به او اراده انجام کاری که نسبت به آن علم دارد، ندهد؛ وگرنه علم حجت بر انسان است و انسان هدایت نمییابد. و بنده نیاز دارد که خداوند او را بر انجام فلان کار به وسیله آن اراده لازم، قادر سازد[٨٧٣]، چون حقیقتهایی که برای ما مجهول و ناشناخته است، چند برابر حقیقتهایی است که برای ما معلوم و شناخته شده است و کارهایی که به خاطر سهلانگاری و تنبلی نمیخواهیم انجام دهیم به اندازه کارهایی است که میخواهیم انجام دهیم یا بیشتر و کمتر از آن است، و کارهایی که میخواهیم انجام دهیم ولی توانایی انجام آن را نداریم نیز چنین است. و کارهایی که کلیاتی از آن میدانیم ولی جزئیات آن را نمیدانیم، چیزی است که نمیتوان آنها را در اینجا برشمرد.
ما در حقیقت به هدایت کامل نیازمندیم. پس هر کس تمامی این امور برایش کامل شد و نیازی به اینها نداشت، آن وقت درخواستش برای هدایت، درخواست ثابت قدم کردن در مسیر هدایت است، و این آخرین درجه میباشد.
پس از همه اینها، هدایت دیگری هست و آن، هدایت به راه بهشت در آخرت میباشد. به همین خاطر انسانها در هر نمازی به این دعا امر شدهاند، چون نیازشان به آن خیلی زیاد است. پس چیزی نیست که آنان نسبت به این دعا، به آن نیازمندتر باشند. پس واجب است انسان بداند که خداوند به لطف و رحمت واسعهاش این دعا را از عظیمترین اسباب جلب خیر و منعکننده شر قرار داده است. قرآن تبیین و روشن ساخته که بدیها از جانب نفس انسان است هرچند با تقدیر خداوند روی میدهند و همه نیکیها از جانب خداوند میباشد.
وقتی قضیه چنین است، واجب است خداوند سبحان شکرگزاری شود و بنده از خداوند آمرزش و بخشش گناهانش را بطلبد و فقط به او توکل نماید. و باید بداند که کسی جز خدا نیکیها را نمیآورد. پس این امر، توحید و یگانه دانستن خداوند در فرمانروایی و فریادرسی، و فقط توکل به خدا، و فقط شکرگزاری او، و طلب آمرزش از گناهان را واجب میسازد.
پیامبر ج این امور را در نماز جمع میکرد آن گونه که در «صحیح» از او ثابت شده است که آن حضرت وقتی سرش را از رکوع بلند میکرد، میگفت: «ربنا لك الحمد حمداً کثيراً طيباً مبارکاً فيه[٨٧٤]، ملءالسماوات و ملء الأرض، و ملء ماشئت من شيء بعدُ، أهلَ الثناء والمجد أحقّ[٨٧٥] ما قال العبد، وکلّنا لك عبدٌ»: «پروردگارا! حمد و ستایش زیاد و پاک و بابرکت مخصوص توست، [حمد و ستایشی] به پری آسمانها و زمین و پر از هر چه که بخواهی. این اهل ستایش و تمجید، حمد و ستایش، درستترین چیزی است که انسان بنده میگوید، و همه ما بنده تو هستیم». پس این حمد است که همانا شکرگزاری خداوند متعال است و بیان اینکه حمد و شکرگزاری درستترین چیزی است که انسان بنده میگوید. سپس پیامبر ج بعد از آن میفرماید: «لا مانع لما أعطيت، ولا معطي لما منعت، ولا ينفع ذا الجدّ منك الجدّ»[٨٧٦] «کسی نمیتواند مانع چیزی بشود که تو دادهای و کسی نمیتواند چیزی را بدهد که تو منع کردهای، و این توانگری نمیتواند آنان را نجات و رهایی بخشد».
[٨٧٣]- «الحسنة و السیئة»، صص ٨٣-٨٤.
[٨٧٤]- عبارت: «حمداً کثيراً طيباً مبارکاً فيه» در روایت ابوسعید خدری نیامده است، بلکه فقط بخاری به شماره: ٧٩٩؛ نسائی، ٢/١٩٦؛ ابوداود به شماره ٧٧٠؛ احمد در «المسند»، ٤/٣٣٠؛ طبرانی به شماره ٤٥٣١؛ ابن خزیمه به شماره: ٦١٤؛ بغوی به شماره: ٦٣٢؛ بیهقی، ٢/٩٥؛ و مالک در «الموطأ»، ١/٢١١ و ٢١٢ از طریق روایت رفاعه بن رافع زرقی آن را آوردهاند که رفاعه گفت: ما روزی پشت سر پیامبر ج نماز میخواندیم، وقتی سرش را از رکوع بلند کرد و گفت: «سمع الله لمن حمده»، مردی پشت سرش گفت: «ربنا ولك الحمد حمداً کثيراً طيباً مبارکاً فيه». وقتی رسول خدا ج نماز را تمام کرد، فرمود: «من المتکلم آنفاً»: «چه کسی هماکنون این دعا را بر سر زبان آورد؟» مردی گفت: من، ای رسول خدا! پیامبر ج فرمود: «لقد رأيت بضعة وثلاثين ملکاً يبتدرونها أيهم يکتبها أول» «به راستی سی و چند فرشته را دیدم که به آن پیشی میگرفتند که کدام یک اول آن را بنویسند». در این روایت آمده که پیامبر ج این عبارت را نگفت و فقط از مرد پشت سرش آن را شنید، پس پیامبر ج آن را تأیید کرد و برایش فرمود: «رأيت بضعة...».
[٨٧٥]- این کلمه، خبر مبتدای محذوف است، که تقدیرش چنین است: «الحمد أحق ما قال العبد» یا «هذا ـ وهو الحمد ـ أحق ما قال العبد».
[٨٧٦]- مسلم به شماره: ٤٧٧؛ ابوداود به شماره: ٨٤٧؛ دارمی در سنن خود، ١/٣٠١؛ بیهقی، ٢/٩٤؛ طحاوی، ١/٢٣٩؛ احمد در «المسند»، ٣/٨٧؛ نسائی، ٢/١٩٨ و ١٩٩؛ و ابوعوانه، ٢/١٦٧ از طریق روایت ابوسعید خدری آن را بدون عبارت: «حمداً کثيراً طيباً مبارکاً فيه» روایت کردهاند. مسلم به شماره: ٤٧٢؛ ابوداود به شماره: ٨٤٦؛ ترمذی به شماره: ٣٥٤١؛ طحاوی، ١/٢٣٩؛ ابوعوانه، ٢/١٧٧؛ ابن ماجه به شماره: ٨٧٨؛ احمد در «المسند»، ٤/٣٥٣، ٣٥٤ و ٣٥٦؛ ابن ابیشیبه، ١/٢٤٧؛ و بیهقی، ٢/٩٤ از طریق روایت عبدالله بن ابی اوفی آن را با این لفظ آوردهاند: کان رسول الله ج اذا رفع ظهره من الرکوع قال: «سمع الله لمن حمده، اللهم ربنا لك الحمد، ملء السماوات وملء الأرض، وملء ماشئت من شیء بعد» رسول خدا ج موقعی که پشتش را از رکوع بلند میکرد، میفرمود: «شنید خداوند ستایش کسی را که او را ستایش نمود، خدایا! حمد و ستایش مخصوص توست، [حمد و ستایشی] پر از آسمانها و پر از زمین، و پر از آنچه که تو خواستهای». در همین باب، مسلم به شماره: ٧٧١؛ طیالسی، ١/٩٧، ٩٨ و ٩٩؛ ترمذی به شماره: ٢٦٦؛ ابن ابی شیبه، ١/٢٤٨؛ دارمی در سنن خود، ١/٣٠١؛ و طحاوی، ١/٢٣٩ روایتی را از طریق علی، و مسلم به شماره: ٤٧٨؛ طحاوی، ١/٢٣٩؛ و ابن ابی شیبه، ١/٢٦٤-٢٤٧ روایتی را از طریق ابن عباس آوردهاند.