مثلهای زده شده در قرآن، مقیاسهای مفید عقلی برای مطالب دینی است
خداوند در قرآن از هر مثلی برای مردم آورده، و این مثلها مقیاسهای عقلی برای مطالب دینی است. اما قرآن حق را در حکم و دلیل تبیین و روشن مینماید، پس بعد از حق جز گمراهی چیست؟ و هر کدام از مقدمات معلوم و ضروری که مورد اتفاق همه است، بدانها استدلال شده و هیچ نیازی نبوده که برضد آن مقدمات استدلال شود. و طریقه فصیح در بیان، همان طریقه قرآن است. برخلاف ادعای جاهلان که گمان میکنند در قرآن طریقه برهانی نیست. اما در آنچه که اشتباه و جنجال در آن پیدا میشود آن را واضح میسازد.
از آنجا که شرک در ربوبیت در میان همه مردم ممتنع و منتفی است با این اعتبار که نمیتوان دو خالق مثل هم در صفات و افعال اثبات نمود. فقط برخی از مشرکان بر این باور بودند که غیر از الله خالق دیگری وجود دارد که قسمتی از جهان را خلق نموده همان طور که بتپرستان راجع به ظلمت، و قدریها راجع به افعال حیوان و فلاسفه دهریه[٨١] راجع به حرکت افلاک یا حرکات جانها یا اجسام طبیعی میگویند. اینان امور تازهای را اثبات میکنند اما خدایی را برای آن امور اثبات نمیکنند. پس آنان در بخشی از ربوبیت دچار شرک شدهاند و بسیاری از مشرکان عرب و دیگران گاهی گمان میکردند که خدایان، نفع میرسانند و ضرر را دور میکنند بدون اینکه خداوند آن نفع و ضرر را بیافریند.
[٨١]- منسوب به دهری است. در کتاب «القاموس» و «شرح آن»آمده است: دهری با فتح و ضمه دال، ملحدی است که به آخرت ایمان ندارد و قائل به بقای روزگار است. ثعلب گوید: هم دَهری و هم دُهری منسوب به دهر است. بعضی از لغتشناسان دَهری و دُهری را به چیز دیگری نسبت دادهاند همچنان که گفتهاند: سهیلی، منسوب به زمین هموار است. زمخشری دَهری را تنها با فتح آورده است.