شرح عقیده طحاویه

فهرست کتاب

خلفای چهارگانه، خلفای راشدین و هدایت یافته هستند

خلفای چهارگانه، خلفای راشدین و هدایت یافته هستند

شرح عبارت: حدیث ثابت و صحیح در این زمینه در «السنن» که ترمذی آن را صحیح دانسته، از عرباض بن ساریه ذکر شد. در این حدیث عرباض بن ساریه گفت: رسول خدا  ج ما را موعظه‌ای بلیغ و رسا نمود که چشم‌ها از آن گریان شدند و دل‌ها از آن ترسان شدند. کسی گفت: ای رسول خدا! گویی این موعظه، موعظه خداحافظی است، پس چه پیمانی را از ما می‌گیری؟ آن حضرت فرمود: «أوصيکم بالسمع والطاعة، فإنّه من يعش منکم بعدي، فسيری اختلافاً کثيراً فعليکم بسنّتي وسنّة الخلفاء الراشدين المهديين من بعدي، تمسّکوا بها، وعضّوا عليها بالنّواجذ، وإياکم ومحدثات الأمور، فإنّ کل بدعة ضلالة»[١٢٣٥] «شما را توصیه می‌کنم که [نسبت به خلیفه و شورای اولوالامر] گوش به فرمان باشید و از اوامر و دستورات آنان اطاعت نمایید، چون هر کس از شما که پس از من زندگی می‌کند، اختلاف زیادی را خواهد دید، پس [در آن وقت] بر شما لازم است که پایبند سنت من و سنت خلفای راشدین و هدایت یافته بعد از من باشید. بدان تمسک جویید و با دندان‌های جلویی بدان چنگ زنید. و زنهار! از امور تازه ایجاد شده در دین دوری کنید، چون هر چیز بدعت و نوی [در دین] گمراهی است».

ترتیب خلفای راشدین  س به لحاظ فضل و برتری همانند ترتیب ایشان در خلافت است. البته از میان خلفای راشدین، ابوبکر و عمر مزیت و برتری خاصی نسبت به عثمان و علی دارند، چون پیامبر  ج ما را به تبعیت و پیروی از سنت خلفای راشدین امر کرد ولی در مورد اقتدا و پیروی در افعال ما را فقط به ابوبکر و عمر امر کرد و فرمود: «اقتدوا باللذین من بعدي، أبي بکر وعمر»[١٢٣٦] «به دو نفری که بعد از من می‌آیند، [یعنی] ابوبکر و عمر اقتدا کنید». و میان اتباع و پیروی از سنت خلفا و اقتدا به آنان فرق هست. پس حال و شخصیت ابوبکر و عمر بالاتر از حال و شخصیت عثمان و علی ـ رضی‌الله عنهم أجمعین ـ می‌باشد.

از ابوحنیفه روایت شده که او علی را بر عثمان مقدم می‌داشت، ولی آنچه در مذهبش ظاهر است، مقدم داشتن عثمان بر علی است، و عامه اهل سنت بر این رأی هستند.

گفته عبدالرحمن بن عوف به علی  س ذکر شد که او گفت: با مسلمانان نظرخواهی کردم ندیدم که آنان کسی را با عثمان برابر نمایند.

ایوب سختیانی[١٢٣٧] گفت: هر کس عثمان را بر علی مقدم ندارد، مهاجرین و انصار را تحقیر کرده است.

در «صحیحین»، از ابن عمر روایت شده که او گفت: ما زمانی که رسول الله  ج در قید حیات بود می‌گفتیم: برترین افراد امت اسلام بعد از پیامبر  ج، ابوبکر، سپس عمر، و سپس عثمان است[١٢٣٨].

***

قوله: «وأنّ العشرة الذين سماهم رسول الله وبشّرهم بالجنّة، نشهد لهم بالجّنة، علی ما شهد لهم رسول الله، وقوله الحق، وهم: أبوبکر، وعمر، وعثمان، وعلی وطلحة، والزبير، وسعد، وسعيد، وعبدالرحمن بن عوف، وأبوعبيدة بن جرّاح، وهو أمين هذه الأمّة، رضي الله عنهم أجمعين».

ترجمه: «و اینکه ده نفری که رسول خدا  ج نامشان را برده و آنان را به بهشت مژده داده، ما هم گواهی می‌دهیم که آنان بهشتی‌اند، براساس آنکه رسول خدا  ج گواهی بهشتی بودن ایشان را داده، و سخن آن حضرت، درست و حق است. این ده نفر عبارتند از: ابوبکر، عمر، عثمان، علی، طلحه، زبیر، سعد، سعید، عبدالرحمن بن عوف و ابوعبیده بن جراح، و ابوعبیده بن جراح، امین و محل اطمینان این امت است. خداوند از تمامی آنها راضی و خشنود باد!».

[١٢٣٥]- ابوداود به شماره: ٤٦٠٧؛ ترمذی به شماره: ٢٦٨٧؛ احمد در «المسند»، ٤/١٢٦ و ١٢٧؛ ابن ماجه به شماره: ٤٢؛ دارمی در سنن خود، ١/٤٤-٤٥؛ آجری در «الشریعة»، صص ٤٦ و ٤٧؛ ابن عبدالبر در «جامع بیان العلم»، ٢/٢٢ و ٢٢٤؛ طبرانی در «المعجم الکبیر»، ج ١٨ شماره‌های: ٦١٧، ٦١٨، ٦١٩، ٦٢٠، ٦٢٢، ٦٢٣ و ٦٢٤؛ بیقهی در «مناقب الشافعی»، ١/١٠-١١؛ حاکم در «المدخل»، ١/١؛ ابونعیم در «الحلیة»، ٥/٢٢٠-٢٢١ و ١٠/١١٤-١١٥؛ و خطیب بغدادی در «الفقیه و المتفقه»، ١/١٧٦ آن را روایت کرده‌اند. اسناد آن صحیح است، و ابن حبان به شماره ٥؛ حاکم در «المستدرک»، ١/٩٥-٩٦ و ٩٧ آن را صحیح دانسته‌اند و ذهبی هم آن را تأیید کرده است، و ترمذی گوید: این حدیث، حسن صحیح است.

[١٢٣٦]- تخریج آن قبلا گذشت، و این حدیثی صحیح است.

[١٢٣٧]- در اصل نسخه‌های خطی به «سجستانی» تغییر یافته است. او امام و حافظ و ثقه، ابوبکر ایوب بن ابی تمیمه عنزی، برده آزاد شده آنان، بصری می‌باشد. وی در زمان بیماری طاعون در بصره به سال ١٣١ هری وفات یافت.

[١٢٣٨]- بخاری به شماره: ٣٦٩٧ آن را روایت کرده است. این روایت در صحیح مسلم نیست آن‌گونه که شارح پنداشته است. همچنین احمد در «المسند»، ٢/١٤ و «فضائل الصحابة»، به شماره‌های: ٥٢، ٥٣، ٥٤، ٥٥، ٥٦، ٥٧ و ٥٨؛ ابن ابی‌عاصم به شماره‌های: ١١٩٠، ١١٩١، ١١٩٢، ١١٩٣، ١١٩٤ و ١١٩٥؛ ابن ابی شیبه، ١٢/٩؛ ابوداود به شماره: ٤٦٢٧؛ ترمذی به شماره: ٣٧٠٧؛ و طبرانی در «المعجم الکبیر»، به شماره‌های: ١٣١٣١، ١٣١٣٢، ١٣١٨١ و ١٣٣٠١ آن را روایت کرده‌اند.