منتفی بودن تماثل و همانندی میان خالق و مخلوق
همچنین معلوم است که این دو موجود در حقیقت مثل هم نیستند، چون اگر چنین میبود در آنچه که واجب و جایز و محال است مثل هم میبودند در حالی که یکی از این دو قدیمیبودنش واجب است که این یکی ذاتاً موجود است و دیگری قدیمی بودنش واجب نیست که این یکی ذاتاً واجب نیست. یکی از این دو موجود خالق است و دیگری خالق نیست. یکیشان از غیر خود بینیاز است و دیگری نیازمند.
پس اگر این دو موجود مثل هم میبودند، مستلزم آن میبود که هر یک از اینها هم قدیمی بودنش واجب باشد و هم قدیمیبودنش واجب نباشد؛ هم ذاتاً موجود باشد و هم ذاتاً موجود نباشد؛ هم خالق باشد و هم خالق نباشد؛ هم بینیاز از غیر باشد و هم نیازمند غیر، در نتیجه به فرض تماثل و همانندیشان اجتماع دو ضد لازم میآید؛ بنابراین معلوم میشود که تماثل و همانندی شان با عقل صریح منتفی است همان طور که با نصوص شرع[١١٢] منتفی است.
پس با این ادله معلوم میشود که این دو موجود از یک جهت با هم متفق هستند و از جهت دیگر با هم فرق دارند. کسی که جهت مورد اتفاق این دو موجود را نفی کند، تعطیل کننده و قائل به باطل است و کسی که دو موجود را از هر لحاظ مثل هم بداند، تشبیه کننده و قائل به باطل است. زیرا این دو موجود گرچه در یک جهت با هم اتفاق دارند، اما خداوند متعال، وجود و علم و قدرت و دیگر صفات مختص به خود را دارد و بنده در هیچ یک از این صفات با خدا شریک نیست، و بنده هم وجود و علم و قدرت و دیگر صفات مختص به خود را دارد و خداوند متعال منزه است از اینکه در ویژگیهای بنده، با وی مشارکت داشته باشد.
[١١٢]- در نسخه (ب) با صریح شرع آمده و در پاورقی آمده (با نصوص) صحیح است اما با خطی غیر از خط نویسنده نوشته شده است.