بیان دو صفت حیات و قیومیت (پایداری)
شرح عبارت: خداوند متعال میفرماید: ﴿ٱللَّهُ لَآ إِلَٰهَ إِلَّا هُوَ ٱلۡحَيُّ ٱلۡقَيُّومُۚ لَا تَأۡخُذُهُۥ سِنَةٞ وَلَا نَوۡمٞۚ﴾[البقرة: ٢٥٥] «خدا یکتاست و جز او معبودی نیست. زنده و پاینده است. نه چرت میگیردش نه خواب». نفی چرت و خواب، دلیلی بر کمال حیات و پایداری خداوند است. در جای دیگری میفرماید: ﴿الٓمٓ١ ٱللَّهُ لَآ إِلَٰهَ إِلَّا هُوَ ٱلۡحَيُّ ٱلۡقَيُّومُ٢ نَزَّلَ عَلَيۡكَ ٱلۡكِتَٰبَ بِٱلۡحَقِّ﴾[آل عمران: ١-٣] «الف، لام، میم. خداست که هیچ معبودی جز او نیست و زنده پاینده است. این کتاب را به حق بر تو نازل کرد». همچنین میفرماید: ﴿۞وَعَنَتِ ٱلۡوُجُوهُ لِلۡحَيِّ ٱلۡقَيُّومِۖ﴾[طه: ١١١] «و در آن روز چهرهها در برابر [خدای] زنده پاینده خاضع شوند». در جای دیگری فرموده: ﴿وَتَوَكَّلۡ عَلَى ٱلۡحَيِّ ٱلَّذِي لَا يَمُوتُ وَسَبِّحۡ بِحَمۡدِهِۦۚ﴾[الفرقان: ٥٨] «و بر آن زندهای که نمیمیرد تکیه کن و به ستایش او تسبیح گوی». همچنین میفرماید: ﴿هُوَ ٱلۡحَيُّ لَآ إِلَٰهَ إِلَّا هُوَ ...﴾[غافر: ٦٥] «او زنده [ی حقیقی] است. معبودی جز او نیست». و پیامبر ج میفرمایند: «إن الله لا ينام، ولا ينبغي له أن ينام» «خدا نمیخوابد و شایسته او نیست که بخوابد»[١٣٥].
وقتی طحاوی مشابهت خالق به مخلوق را نفی کرد، به چیزی که میان خدا و مخلوقاتش جدائی میاندازد اشاره کرد؛ چیزی که تنها خداوند متعال به آن متصف است و مخلوقاتش بدان متصف نیستند، از آن جمله عبارت: «او زندهای است که نمیمیرد» میباشد؛ زیرا صفت حیات ماندگار فقط مختص به خداوند متعال است و مخلوقاتش در آن سهمی ندارند، چون مخلوقات خدا همگی میمیرند.
یکی دیگر از صفات مختص به خدا این است که او پایندهای است که نمیخوابد، چون خواب و چرت به خداوند راه ندارد اما مخلوقات چنین نیستند و میخوابند. این هم اشاره به این نکته دارد که منظور از نفی تشبیه، نفی صفات نیست، بلکه خداوند متعال به خاطر کمال ذاتش موصوف به صفات کمال میباشد.
پس زندهای که حیات ماندگار و ابدی دارد شبیه زندهای که حیات فانی دارد، نیست. به همین خاطر حیات دنیا، سرگرمی و بازیچه است و حیات حقیقی مربوط به سرای آخرت است؛ ﴿وَإِنَّ ٱلدَّارَ ٱلۡأٓخِرَةَ لَهِيَ ٱلۡحَيَوَانُۚ﴾[العنكبوت: ٦٤] «و حیات حقیقی همانا سرای آخرت است». پس حیات دنیا همانند خواب است و حیات آخرت همانند بیداری. البته گفته نمیشود: حیات آخرت، کامل است در حالی که مخلوق است، چون میگوییم: زندهای که حیات جزو صفات ذاتی او باشد، کسی است که آن حیات دائمی را به مخلوق بخشیده است. پس آن مخلوق زمانی حیاتش باقی میماند که خداوند آن را پایدار بگذارد و چنین نیست که دوام و ماندگاری وصف لازم و ذاتی آن باشد، برخلاف حیات پروردگار که وصف لازم و ذاتی اوست. سایر صفات خدا هم چنین است. بنابراین صفات خالق به گونهای است که در شأن اوست و صفات مخلوق هم به گونهای است که در شأن اوست.
بدان که این دو اسم، یعنی حی (زنده) و قیوم (پاینده) در سه سوره قرآن با هم ذکر شدهاند همچنان که ذکر شد. این دو اسم از بزرگترین نامهای زیبای خداوند است. حتی بعضی میگویند: این دو اسم، اسم اعظم[١٣٦] هستند، چون این دو اسم دربردارنده اثبات صفات کامل است. صفت «قیوم»، دلالت بر معنای ازلی و ابدی بودن دارد که لفظ قدیم بر آن دلالت ندارد. همچنین صفت قیوم بر واجب الوجود بودن دلالت دارد. به علاوه «قیوم»، بلیغتر و رساتر از «قیام» است، چون «واو» قویتر از «الف» است و بنا به اتفاق مفسران و اهل لغت، قیوم قائم به ذات بودن خدا را میرساند، این امر به طور بدیهی و ضروری معلوم است. اما در اینکه آیا «قیوم» این را میرساند که برپادارنده غیر خود باشد و غیر به وسیله آن برپا باشد یا نه؟ دو قول هست که قول صحیحتر آن است که بله، قیوم، این را میرساند که برپادارنده غیر خود است. همچنین «قیوم» دوام و کمال قیامش را میرساند به خاطر مبالغهای که در آن هست. پس خداوند سبحان از بین نمیرود و ناپدید هم نمیشود، چون موجود ناپدید قطعاً از بین میرود. به عبارت دیگر خداوند متعال ناپدید و فانی و معدوم نمیشود و نقص به او راه ندارد، بلکه ماندگار و پابرجا و باقی است که پیوسته متصف به صفات کمال است.
اینکه صفت «قیوم» همراه صفت «حی» آمده مستلزم سایر صفات کمال است و نشان دهنده بقا و دوام این صفات و نشان دهنده منتفی بودن نقص و عدم از این صفات در ازل و ابد میباشد. به همین خاطر آیه ﴿ٱللَّهُ لَآ إِلَٰهَ إِلَّا هُوَ ٱلۡحَيُّ ٱلۡقَيُّومُۚ﴾ بزرگترین آیه در قرآن است.
همچنان که این مطلب در حدیث صحیح از پیامبر ج به ثبوت رسیده است[١٣٧].
[١٣٥]- مسلم به شمارههای ١٧٩ و ٢٩٣ در مبحث «الإیمان» باب قوله ÷: «إنّ الله لا ينام»: آن را آورده است. لفظ کامل حدیث این است: «يخفضُ القِسطَ ويرفعه، يرفع إليه عمل الليل قبل عمل النهار، وعمل النهار قبل عمل الليل، حجابه النور، لو کشفه، لأحرقت سُبُحاتُ وجهه ما انتهی إليه بصره من خلقه»: «ترازو را پایین میآورد و آن را بلند میگرداند. اعمال شب قبل از اعمال روز و اعمال روز قبل از اعمال شب به سوی او بلند میشود. حجاب او، نور است اگر آن را کنار نهد، انوار باری تعالی خواهد سوخت». ابن ماجه به شمارههای ١٩٥ و ١٩٦ در مبحث «المقدمة»، باب «فیما أنکرت الجهمیة»، احمد در «المسند» ج٤ صفحات ٣٩٥، ٤٠١و ٤٠٥ طیالسی به شماره ٤٩١؛ ابن خزیمه در کتاب «التوحید»، صص١٩و ٢٠؛ ابن حبان در «صحیح خود» به شماره ٢٦٦؛ آجری در کتاب «الشریعة» ص٣٠٤؛ بیهقی در کتاب «الأسماءوالصفات» صص١٨٠-١٨١؛ و بغوی در «شرح السنة» به شماره ٩١ آن را روایت کردهاند.
[١٣٦]- از اسماء بنت یزید روایت است گوید: از رسول خدا ج شنیدم که میگفت: «إن في هاتين الآيتين اسم الله الأعظم: «وإلهُکم إلهٌ وَاحدٌ لا إلَه إلّا هُوَ الرَّحمنُ الرَّحيمُ» و «الم، اللهُ لاَ إلَه إلا هُوَ الحَيُّ القَيُومَ»: (در این دو آیه اسم اعظم خداوند هست. «و معبود شما یکی است معبودی جز او نیست که بخشنده و مهربان است» و «الف،لام، میم. خداوند کسی است که معبودی جز او نیست و او زنده و پاینده است»). ابن ابی شیبه در «المصنف» ج١٠ ص٢٧٢؛ احمد در مسند خود، ج٦ ص٤٦١؛ دارمی در سنن خود، ج٢ ص٤٥٠؛ ابوداود به شماره ١٤٩٦؛ ترمذی به شماره ٣٤٧٨؛ طحاوی در «مشکل الآثار»، ج١ ص٦٤؛ طبرانی در «المعجم الکبیر»، ج٢٤، صص١٧٤-١٧٥؛ و بغوی در «شرح السنة» به شماره ١٢٦١ از چندین طریق از عبیدالله بن ابی زیاد، از شهر بن حوشب از اسماء بنت زید آن را روایت کردهاند. در عبیدالله بن ابی زیاد و شهر بن حوشب ضعف خفیفی وجود دارد. این روایت شاهدی صحیح دارد که آن را تقویت میگرداند. این شاهد هم از طریق روایت انس میباشد که ابوداود به شماره ١٤٩٥؛ نسائی در سنن خود ج٣ ص٥٢؛ ابن ماجه به شماره ٣٨٥٨؛ ابن حبان به شماره ٢٣٨٢؛ و حاکم در «المستدرک» ج١ صص٥٠٣-٥٠٤ آن را آوردهاند.
[١٣٧]- مسلم به شماره ٨١٠ در مبحث «في صلاة المسافرين و قصرها»، باب «فضل سورة الکهف و آية الکرسي» از طریق روایت ابی بن کعب آن را آورده است. لفظ حدیث از این قرار است: «يا أبا المنذر أتدري أیُّ آيةٍ من کتاب الله معك أعظم؟» قال: قلت: الله و رسوله أعلم. قال: «يا أباالمنذر أتدري أیُّ آية من کتاب الله معك أعظمُ؟» قال: قلت: ﴿ٱللَّهُ لَآ إِلَٰهَ إِلَّا هُوَ ٱلۡحَيُّ ٱلۡقَيُّومُۚ﴾ قال: فضرب في صدري و قال: «والله ليَهنِك العلمُ سا أبا المنذر» «ای ابومنذر! آیا میدانی کدام آیه قرآن که همراه داری بزرگتر است؟» ابومنذر گوید، گفتم: خدا و پیامبرش بهتر میدانند. آن حضرت دوباره فرمود: «ای ابومنذر! آیا میدانی کدام آیه قرآن که همراه داری بزرگتر است؟» ابومنذر گوید، گفتم: آیه ﴿ٱللَّهُ لَآ إِلَٰهَ إِلَّا هُوَ ٱلۡحَيُّ ٱلۡقَيُّومُۚ﴾ ابومنذر گفت: آنگاه پیامبر ج دستی بر سینهام زد و فرمود: «ای ابومنذر! حتماً علم گوارایت میشود». احمد در مسند خود، ج٥ ص١٤٢؛ عبدالرزاق به شماره ٦٠٠١؛ طیالسی به شماره ٥٥٠؛ حاکم در «المستدرک»، ج٣ ص٣٠٤؛ و ابوداود به شماره ١٤٦٠ در مبحث «في الصلاة» باب «ما جاء في آية الکرسي» آن را روایت کردهاند و ترمذی پس از حدیث شماره ٢٨٨٣ اشاره به روایت ابی بن کعب راجع به ثواب قرآن نموده است.