اصول دین فقط از راه قرآن و سنت پیامبر صلی الله علیه وسلم دانسته میشود
چگونه اصول دین اسلام از غیر قرآن و سنت پیامبر ج دانسته میشود؟!
و چگونه قرآن به غیر از آنچه پیامبر و صحابه که پیامبر با زبان ایشان نازل شده تفسیر کردهاند، تفسیر میشود؟! در حالی که پیامبر ج فرموده است «مَن قالَ في القُرَآنِ بِرأيِه فَلیَتَبَوَّأ مَقعَدَهُ مِنَ النَّارِ»[٣٣٩] «هر کس قرآن را به رأی خود تفسیر نماید، جایگاهش را در آتش دوزخ خوش کند». در روایت دیگری میفرماید «مَن قالَ في القُرآنِ بِغيرِ عِلمٍ فَليَتَبَوَّأ مَقعَدَهُ مِنَ النَّارِ»[٣٤٠] «هر کس بدون علم قرآن را تفسیر نماید، جایگاهش را در آتش دوزخ خوش کند». از ابوبکر صدیق س راجع به آیه ﴿وَفَٰكِهَةٗ وَأَبّٗا٣١﴾[عبس: ٣١].
«و میوه و علفزار» سؤال شد، که «أبّ» چیست؟ گفت: کدام آسمان مرا در سایه خود قرار میدهد و کدام زمین مرا برمیدارد اگر راجع به کتاب خدا چیزی بگویم که نمیدانم؟[٣٤١]
تشبیه رؤیت خدا به رؤیت خورشید و ماه، تشبیه خدا به خورشید و ماه نیست، بلکه تشبیه رؤیت به رؤیت است؛ نه تشبیه چیزی که دیده میشود به چیزی که دیده میشود. اما در این تشبیه، دلیلی برای علو و بلندی خدا بر مخلوقاتش است و گرنه آیا رؤیت بدون مقابله معقول است؟! و هر کس بگوید: خدا دیده میشود اما نه از جهت خاصی، باید به عقل خود مراجعه کند!! چنین فردی یا با عقل خود ستیزه میکند و یا عقلش ناقص است. و گرنه اگر بگوید: خدا دیده میشود امّا نه در روبرو و پشت و راست و چپ و بالا و پایین بیننده، هر کس این گفته را از وی بشنود، با فطرت سلیم خود، گفتهاش را رد میکند. به همین خاطر معتزله کسانی را که علو و بلندی خدا را نفی میکنند، آنان را به نفی رؤیت خدا ملزم میکنند و میگویند: رؤیت بدون جهت چگونه معقول است.
[٣٣٩]- ترمذی به شماره: ٢٩٥٢؛ و طبری به شمارههای: ٧٣، ٧٤، ٧٥، ٧٦ و ٧٧ از طریق روایت ابن عباس آن را آوردهاند. در سند این روایت، عبدالاعلی بن عامر ثعلبی وجود دارد که ضعیف است. احمد و ابوحاتم و نسائی و ابن سعد و ابن معین و دیگران او را ضعیف دانستهاند.
[٣٤٠]- ترمذی به شماره ٢٩٥١؛ احمد در مسند خود، ج١ صفحات ٢٣٣، ٢٦٩، ٣٢٣ و ٣٢٧ از طریق روایت ابن عباس آن را آوردهاند. در سند این روایت، عبدالاعلی هست که همان طور که گفته شد، ضعیف است. و گفتهی شیخ ناصرالدین آلبانی راجع به این روایت که ابوداود و ترمذی و دیگران از طریق جندب آن را آوردهاند وهمی از او است؛ چون لفظ روایت جندب این است «من قال في القرآن برأيه فأصاب فقدأخطأ» «هر کس قرآن را به رأی خود تفسیر کند و به حق اصابت نماید، باز به خطا رفته است». طبری به شماره: ٨٠؛ ابوداود به شماره: ٣٦٥٢؛ و ترمذی به شماره: ٢٩٩٣ آن را روایت کردهاند. در سند این روایت سهیل ابن ابی حزم هست که بخاری و احمد و ابوحاتم او را ضعیف دانستهاند.
[٣٤١]- ابوعبید در «فضائل القرآن»، بنا به آنچه که ابن کثیر در تفسیرش، ج١ ص١٦ آورده، آن را از طریق محمدبن یزید، از عوام بن حوشب، از ابراهیم تیمی روایت کرده که از ابوبکر راجع به آیه (وفاکهِةً و أبّاً) سؤال شد... سند این روایت، منقطع است. ابن کثیر مانند آن را از عمر نقل کرده سپس میگوید: این روایت بر این حمل میشود که ابوبکر و عمر ب کشف علم به کیفیت «أب» را مدّ نظر داشتهاند و گرنه روئیدن آن از زمین، پیداست و مجهول نیست، زیرا خداوند میفرماید: ﴿فَأَنۢبَتۡنَا فِيهَا حَبّٗا٢٧ وَعِنَبٗا وَقَضۡبٗا٢٨﴾[عبس: ٢٧-٢٨] «پس در آن دانهها و انگور و... رویاندیم».