خداوند شر محض را نمیآفریند
به همین خاطر پیامبر ج در دعای «استفتاح» میفرمود: «والخير کلّه بيديك، والشرّ ليس إليك»[٨٧١] «خیر همهاش به دست توست و شر به سوی تو نیست». یعنی تو شر محض را نمیآفرینی بلکه تمامی آنچه که میآفرینی، در آن حکمتی نهفته است و این کار به اعتبار آن حکمت، خیر است ولی گاهی در آن برای برخی مردم شر است، پس این شر، جزئی اضافی است و اما شر کلی یا شر مطلق، خداوند متعال از آن مبرا و پاک و منزه است، و این همانا شری است که به سوی خداوند نیست.
به همین خاطر شر به صورت مفرد هرگز به خدا اضافه نمیشود بلکه این شر یا در عموم آفریدهها داخل است مانند آیه:
﴿ٱللَّهُ خَٰلِقُ كُلِّ شَيۡءٖۖ﴾[الزمر: ٦٢]
«خدا آفریننده هر چیزی است».
و آیه:
﴿كُلّٞ مِّنۡ عِندِ ٱللَّهِۖ﴾[النساء: ٧٨]
«همه از جانب خداست».
و یا به سبب، اضافه میشود، مانند این آیه:
﴿مِن شَرِّ مَا خَلَقَ٢﴾[الفلق: ٢]
«از شر آنچه که آفریده است».
و یا فاعل آن حذف میشود، مانند این سخن جنیان:
﴿وَأَنَّا لَا نَدۡرِيٓ أَشَرٌّ أُرِيدَ بِمَن فِي ٱلۡأَرۡضِ أَمۡ أَرَادَ بِهِمۡ رَبُّهُمۡ رَشَدٗا١٠﴾[٨٧٢][الجن: ١٠]
«و ما نمیدانیم آیا برای ساکنان زمین شرّی اراده شده یا پروردگارشان برای آنها هدایتی خواسته است».
وقتی خداوند برخی حیوانات را آفریده و موجب اذیت و آزار انسان هستند، این طور نیست که در آن حکمتی نیست بلکه خداوند رحمت و حکمتی دارد که جز خودش کسی اندازه و مقدار آن را نمیتواند تعیین کند. و وقتی در میان مخلوقات چیزی واقع میشود که شر جزئی و به نسبت برخی افراد است، این طور نیست که یک شر کلی و عام باشد، بلکه امور عام و کلی، فقط خیر و مصلحت برای بندگان میباشند مانند باران عمومی و فرستادن رسولی برای همه.
این از جمله مواردی است که اقتضا میکند که جایز نیست خداوند به وسیله معجزاتی که صادقان و راستگویان را با آن معجزات تأیید و یاری نموده، دروغگو را با آن تأیید نماید، چون این شر عام برای تمام مردم است و او آنها را گمراه میکند، در نتیجه دین و دنیا و آخرتشان را تباه میسازد.
این مانند پادشاه ستمگر یا دشمن نیست، چون پادشاه ستمگر حتماً خداوند به وسیله او شرّ بیشتر از ستمش را دفع میکند و بعضی گفتهاند: شصت سال با امامی ظالم بهتر از یک شب بدون امام است. و هرگاه کثرت و زیاد بودن ستمش به فرض گرفته شود، باید دانست که این در دین مانند مصایب و بلاها خیر است و ظلم و ستم پادشاه ستمگر سبب کفاره گناهان دیگران میشود و آنان به خاطر صبر و تحمل او، ثواب و پاداش میبینند و به سوی خدا رجوع میکنند و از او طلب مغفرت و آمرزش مینمایند و به سوی او توبه و بازگشت مینمایند. همچنین است دشمنی که بر مسلمانان سیطره یافته است. به همین خاطر خداوند گاهی بسیاری از پادشاهان ستمگر را برای مدتی قدرت میدهد، اما راجع به دروغگویان و مدعیان دروغگوی پیامبری چنین نیست و خداوند قدرت و سیطره آنان را طولانی نمیکند بلکه حتماً آنان را نابود میسازد، چون فساد و تباهی آنان، عام است و دین و دنیا و آخرت را در بر میگیرد؛ خداوند متعال میفرماید:
﴿وَلَوۡ تَقَوَّلَ عَلَيۡنَا بَعۡضَ ٱلۡأَقَاوِيلِ٤٤ لَأَخَذۡنَا مِنۡهُ بِٱلۡيَمِينِ٤٥﴾[الحاقة: ٤٤-٤٥]
«و اگر او حتی یک کلمه بر ما دروغ میبست، ما دست راستش را میگرفتیم، سپس شریان قلبش را قطع میکردیم».
در عبارت: «فمن نفسك» فوایدی چند هست: بنده به نفس خود اطمینان ندارد و به آن تکیه نمیکند، چون شر در آن نهفته است و تنها از نفس، شر به وجود میآید و به ملامت و سرزنش مردم در صورتی که در حق او کار بدی کردند، مشغول نمیشود. چون این کار بد از جمله بدیهایی است که به او رسیده که تنها نتیجه گناهانی است که مرتکب شده است. پس در این حال به گناهان مراجعه میکند و از شر نفس خود و بدیهای اعمالش به خداوند پناه میبرد و از خدا میخواهد که او را بر طاعت و عبادتش یاری دهد. پس با این کار هر خیری برای او حاصل میشود و هر شرّی از او دور میشود.
[٨٧١]- مسلم به شماره: ٧٧١؛ ابوداود به شماره: ٧٦٠؛ ترمذی به شماره ٣٤٢٢؛ نسائی، ٢/١٣٠؛ طیالسی به شماره: ١٥٢؛ ابن جارود در «المنتفی» به شماره ١٧٩؛ و ابویعلی به شماره: ٥٧٤ از طریق روایت علی س آن را آوردهاند.
[٨٧٢]- نگا: «الحسنة و السیئة»، صص ٤٤-٤٥.