تنزیه خداوند از شباهت با مخلوقات
شرح عبارت: این عبارت ردّی است بر قول تشبیه کنندگان که خالق را به مخلوق تشبیه میکنند. خداوند از این تشبیه پاک و برتر است. خدا میفرماید: ﴿لَيۡسَ كَمِثۡلِهِۦ شَيۡءٞۖ وَهُوَ ٱلسَّمِيعُ ٱلۡبَصِيرُ١١﴾[الشورى: ١١] «چیزی همانند خدا نیست و او شنوای بیناست».
مراد از این آیه نفی صفات خدا نیست آن گونه که مبتدعان میگویند: از جمله سخنان ابوحنیفه / در کتاب «الفقه الأکبر» این است: «خداوند شبیه هیچ یک از مخلوقاتش نیست و هیچ یک از مخلوقاتش شبیه او نیست. سپس در ادامه میگوید: تمام صفات خدا برخلاف صفات مخلوقات میباشد. خدا میداند اما علمش همانند علم ما نیست، میتواند اما قدرتش همانند قدرت ما نیست، میبیند اما رؤیتش همانند رؤیت ما نیست»[١٢٧].
نُعیم بن حمّاد[١٢٨] میگوید: هر کس خدا را به یکی از مخلوقاتش تشبیه کند، کفر ورزیده، و هر کس یکی از صفاتی که خداوند خود را بدان موصوف نموده، انکار نماید، کفر ورزیده است. و در صفاتی که خداوند خود را بدان موصوف نموده یا پیامبر ج خدا را بدان موصوف نموده، تشبیهی نیست.
اسحاق بن راهَوَیه[١٢٩] گوید: هر کس خدا را توصیف کند و صفاتش را به صفات یکی از مخلوقاتش تشبیه نماید، به خداوند عظیم کفر ورزیده است.
وی در جای دیگری میگوید: علامت جَهمٍ و اصحابش این است که آنان به خاطر آزمندی و حرصشان بر دروغ ادعا میکنند که اهل سنت و جماعت، «مُشبِّهه» بلکه «مُعطِّله» هستند.
[١٢٧]- «الفقه الأکبر» به شرح علی قاری، صفحات ١٥، ٣١ و ٣٢.
[١٢٨]- او نعیم بن حماد خزاعی مروزی ابوعبدالله است. وی اولین کسی بود که کتاب مسند در زمینه احادیث را جمعآوری نمود. عالمترین مردم نسبت به علم فرائض (ارث) بود. مدتی در عراق و حجاز در طلب حدیث اقامت کرد سپس در مصر سکونت گزید. وی به سال ٢٢٨هـ. ق وفات یافت. شرح حالش در «سیر أعلام النبلاء»، ج١٠، ص٥٩٥ آمده است. این گفتهاش را ذهبی در کتابش «العلو» ص١١٦ نقل نموده، همچنین در کتاب «شرح السنة» اثر لالکائی به شماره: ٩٣٦ این گفتهاش آمده است.
[١٢٩]- او اسحاق بن ابراهیم تمیمی مروزی، ابویعقوب، دانشمند خراسان در عصر خود میباشد. امام احمد میگوید: کسی مانند اسحاق در خراسان در زمینه فقه و دانش سر بلند نکرده، هر چند در بعضی مسایل با ما مخالفت میکرد، چون مردم پیوسته با همدیگر مخالفت دارند و اختلاف در مسایل فقهی و علمی، امری اجتنابناپذیر است. خطیب بغدادی راجع به وی میگوید: حدیث و فقه و حفظ و صداقت و ورع و زهد و پارسائی در وجود او جمع شده است. بخاری و مسلم و ترمذی و دیگران از وی حدیث را روایت کردهاند. وی به سال ٢٣٨هـ ق وفات یافت. شرح حالش در کتاب «سیر أعلام النبلاء»، ج١١، صفحات ٣٥٨-٣٨٣ آمده است. این گفتهاش در کتاب «شرح السنة»، اثر لالکائی به شماره: ٩٣٧ آمده است.